در کنارت حضرت محبوب و جانان نیست هست

در کنارت حضرت محبوب و جانان نیست، هست؟
لحظه لحظه منتظر ماندن که آسان نیست،هست؟

دل گرفتار کسی باشد که سهم دیگری ست
هیچ فرقی بین آزادی و زندان نیست، هست؟

تو کنار خاطراتش، او کنار یار خود
حال تو با حال او هرگز که یکسان نیست،هست؟

گرچه فهمیدی دلت بازیچه بوده دست او
مرد عاشق لحظه ای درگیر جبران نیست،هست؟

چشم ابری قاصد غم های در دل خفته است
ظرف صبرت می شود لبریز، پنهان نیست،هست؟

گرچه "رفتن" قسمتی از عاشقی کردن شده ست
بی خبر رفتن ولی در شان انسان نیست،هست؟

ریزش کوه غرورش راه را بسته ولی
ماجرایی از فداکاریِ دهقان نیست،هست؟

عشق یعنی: "ناگهان ویران شدن" با این وجود
هیچ کس از عاشقی کردن پشیمان نیست، هست؟
دیدگاه ها (۲)

شک اگر حرف نیارد وسط از رسواییپیش از اینها که خودت فکر کنی م...

تو باران شدی، من زمین می شومتو صد جمله من، نقطه چین می شومفق...

هر زمان شعرِ مرا میخوانیزیر لب می گویی...طبع شعرَت زیباست......

مرا راه گلو ای بغض غم، وا می کنی یا نهبرایم چاره ای جز گریه ...

عالی! این یک داستان ۱۰ قسمتی برای توست، با الهام از جهان "آب...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط