ات ویو

ا.ت ویو
موقعی که بهوش اومدم تو یه اتاق بودم
ولی میدونستم که کار جیمین
تو فکر فرو رفتم که در باز شد
ا.ت: خب
جیمین: خب که چی وایسا دستاتو باز کنم میخوایم بریم سئول
ا.ت: هه فک کردی من با تو میایم
جیمین: اگرم نیای مجبورت میکنم که بیای
ا.ت: اوهوم
جیمین: پاشو
ا.ت: الان میخوایم بریم من نه لباسامو آوردم نه چمدون
جیمین: اونا رو که خودم درستش میکنم پاشو ‌
ا.ت: باشه
بلند شدم سوار ماشین شدیم واتتتت جیمین هواپیما شخصی داره
از پاشین پیاده شدیم سوار هواپیما شخصی شدیم جیمین و تهیونگ روبه روم نشستن
منم که بی اهمیت گرفتم خوابیدم
دیدگاه ها (۱)

جیمین: اااا.‌.تتت پاشوا.ت: هان رسیدیمجیمین: آره بلند شوا.ت: ...

اسلاید اول اتاق ا.تاسلاید دو لباس ا.ت

احساس میکنم از فیکام خوشتون نمیاد 😔

فردا صبح ا.ت ویواز خواب بلند شدم فک کنم امروزم هیونجین نیست...

پارت ۲۷ فیک مرز خون و عشق

پارت ۳۲ فیک مرز خون و عشق

پارت ۲۴ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط