دلنوشته

#دل‌نوشته(۲۳)

نه هر قصاب ماهر می‌کند پوست
نه هر نون و نمک خور می‌شود دوست ...!

🖤🖤🖤🖤🖤

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آن گونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!


#جذاب #عاشقانه #هنر_عکاسی #عکس_نوشته #هنری
دیدگاه ها (۳)

ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی...تو را سپاس🌹

#دل‌نوشته(۲۴)و گفت:«محبت درست نشود مگر در میان دو تنکه یکی، ...

#دل‌نوشته(۲۲)وای از آن روزتو عاشق شوی و من معشوقپدری از تو د...

#دل‌نوشته(۲۱)سکوت می‌کنمنه این که دردی نیستنه!گلویی نمانده ب...

🦋 Wounded butterfly 🦋part 11ویو جونگ‌کوک 🌕 بعد یک ماه و خورد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط