تو چون آتش بسوزاندی وجود بی قرارم را

...
تو‌ چون آتش بسوزاندی وجود بی‌ قرارم را
منم‌چون ‌شاخه‌خشکی‌ مسوزان تار تارم را

اگرچه آتش این‌عشق برایم شوق ‌رویا داشت
مزن برسینه دست‌رد مسوزان برگ وبارم را

بزن سازی که خوش باشم کنارت ای بهار من
بخوان چند ‌بیت مستانه بسازم روزگارم را

بیا و چشم دل وا کن ببین رسوای این عشقم
تومی‌دانی‌ که‌ مجنونم‌ ندیدی شور زارم را

عجب رقص‌سماعی شد دلم رابرده چشمانت
چگونه چشم بر دارم شکسته ساز زارم را

ببین من سخت در بندم بخوان اوج نیازم را
فدای سرخ‌لب‌هایت مزن زخم سر به‌دارم را

مکن دوری کنارم باش نما روبنده باز امشب
تو‌ چون آتش بسوزاندی وجود بی قرارم را
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
https://telegram.me/RomanticPoem
دیدگاه ها (۱۴)

...بر لبانم قفل زد او در سکوتم بود رفتساقی میخانه‌‌ام پیمان...

...آمدم در چشم تو بنشسته غم من سوختمچیست‌این‌درد فزون‌درقلب ...

...چه بی‌تابم زین‌مستی که‌جامش‌را تو پر کردیزدی آتش به جان م...

...باز با چشمان مستت برده‌ ای دل را بیاعاشقم کردی دوباره ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط