진정한 사랑❤
진정한 사랑❤
P~19
ویو جینا:
صبح با حس چیز نرمی رو لبام بیدار شدم که دیدم جیمین داره منو میبوسه کنار زدم و نشستم
جیمین:چیشد چرا کنارم زدی داشتم عشق میکرم😌🤭
جینا:سر صبحی اخه!؟ مگه قرار نبود بری شرکت هااا
جیمین:اره قرار بود برم ولی گفتم یه چیزی بهت بگم بعد برم
جینا:چی میخوای بگی
جیمین: 🥺لطفا
جینا:نه زود بگو اگه نمیگی شرکت منتظره بری پیشش زود
جیمین:چرا امروز میخوای من برم
جینا:امم هیچی همیشه زود می رفتی و نمیموندی من باهات کار دارم
جیمین:داری تلافی میکنی پس هااا بیا اینجا
جینا:آ..ولم کن اصلا من میرم حموم بای
جیمین:منم میام
جینا:نهههههههههههه*رفت حموم ۱۰مینی و اومدی بیرون ولی جیمین تو اتاق نبود داشتی سمت کمد لباس میرفتی که یکی از پشت بغلت کرد و سرشو گذاشت رو شونت و بوسه ای رو گردنت گذاشت و گفت*
جیمین:بیب؟
جینا:هوم
جیمین:بیا امروز کناره هم باشیم
جینا:مگه امروز نمیری شرکت......
جیمین:نچ
جینا:چرا
جیمین:امم..ولش کن مهم اینه که امروز باهمیم
جینا:خب الان برو بیرون تا لباسم رو عوض کنم
جیمین:اوکه بیب*رفت بیرون*
جینا:°هه چقدر خوش شانسم°*لباسم پوشیدم و رفتم پایین صبحونه رو خوردیم و من رفتن تو باغ رو تاب نشستمو هنزفری هارو تو گوشم کردم و چشمام رو بستم و سرم رو روبه آسمون کردم که تاب تکون خورد و یکی از هندزفری ام از گوشم در اومد*
جینا:°خدایا خودت کمکم کن داره صحنه منحرفانه اهنک میاد من مردم خدافظ°
جیمین:اهم+سرفه+جینا
جینا:بله..ولش کن بریم تو خونه
جیمین:همینجا خوبه بیا بشین
جینا:اوکه*نشستیم و اهنگ گوش دادیم*
جیمین:بریم تو کارت دارم*دست جینا رو میگیره به طرف خونه میره*
جینا:چرا چیکار داری
جیمین:😁
تو اتاق:
جینا:خب*واستادن جلو هم*
جیمین:خب نداره خودت میدونی
جینا:امم فهمیدم اوکه
ساعت ۴:۳۰:
جینا:چاگیا😁
جیمین:باشه بریم بیرون 🥰
جینا:از کجا فهمیدی؟
جیمین:اماده شو دیگه تا بریم
جینا:مرسی چاگیا *لپشو میبوسه *
جیمین:°برا همین چیزاته که عاشقت شدم😊°
*اماده شدن و رفتن لب دریا بستنی گرفتن خوردن و کلی خوشگذروندن رفتن خونه *
تو اتاق:
ویو جینا:
رفتیم خونه رفتیم تو اتاق خودم رو ولو دادم رو تخت
جینا:آخی خسته شدم
جیمین:نمیخوای لباستو عوض کنی*جیمین لباساشو عوض کرد*
جینا:اهههه حوصله ندارم ولم کن*چرخید به پشت*
جیمین:ام اینجوری اذیت میشی هااا
جینا:نمیخوم ول کن اهم اهم
جیمین:اینجوری نمیشه اذیت میشی پاشو یا خودت میدونی
جینا:*بزور بلند شدم و لباسامو عوض کردم و خوابیدیم فردا عروسی جویی بود*
بچه ها سرم خیلی شلوغ بود ببخشید گفتم ده پارت میزارم بعد که لایکای اون پارت رو دیدم دیدم سه تان من گفتم به اندازه لایکای اون پارت میزارم 😁😊🥰
فحشم ندی پلیز می 🥺🥴
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~19
ویو جینا:
صبح با حس چیز نرمی رو لبام بیدار شدم که دیدم جیمین داره منو میبوسه کنار زدم و نشستم
جیمین:چیشد چرا کنارم زدی داشتم عشق میکرم😌🤭
جینا:سر صبحی اخه!؟ مگه قرار نبود بری شرکت هااا
جیمین:اره قرار بود برم ولی گفتم یه چیزی بهت بگم بعد برم
جینا:چی میخوای بگی
جیمین: 🥺لطفا
جینا:نه زود بگو اگه نمیگی شرکت منتظره بری پیشش زود
جیمین:چرا امروز میخوای من برم
جینا:امم هیچی همیشه زود می رفتی و نمیموندی من باهات کار دارم
جیمین:داری تلافی میکنی پس هااا بیا اینجا
جینا:آ..ولم کن اصلا من میرم حموم بای
جیمین:منم میام
جینا:نهههههههههههه*رفت حموم ۱۰مینی و اومدی بیرون ولی جیمین تو اتاق نبود داشتی سمت کمد لباس میرفتی که یکی از پشت بغلت کرد و سرشو گذاشت رو شونت و بوسه ای رو گردنت گذاشت و گفت*
جیمین:بیب؟
جینا:هوم
جیمین:بیا امروز کناره هم باشیم
جینا:مگه امروز نمیری شرکت......
جیمین:نچ
جینا:چرا
جیمین:امم..ولش کن مهم اینه که امروز باهمیم
جینا:خب الان برو بیرون تا لباسم رو عوض کنم
جیمین:اوکه بیب*رفت بیرون*
جینا:°هه چقدر خوش شانسم°*لباسم پوشیدم و رفتم پایین صبحونه رو خوردیم و من رفتن تو باغ رو تاب نشستمو هنزفری هارو تو گوشم کردم و چشمام رو بستم و سرم رو روبه آسمون کردم که تاب تکون خورد و یکی از هندزفری ام از گوشم در اومد*
جینا:°خدایا خودت کمکم کن داره صحنه منحرفانه اهنک میاد من مردم خدافظ°
جیمین:اهم+سرفه+جینا
جینا:بله..ولش کن بریم تو خونه
جیمین:همینجا خوبه بیا بشین
جینا:اوکه*نشستیم و اهنگ گوش دادیم*
جیمین:بریم تو کارت دارم*دست جینا رو میگیره به طرف خونه میره*
جینا:چرا چیکار داری
جیمین:😁
تو اتاق:
جینا:خب*واستادن جلو هم*
جیمین:خب نداره خودت میدونی
جینا:امم فهمیدم اوکه
ساعت ۴:۳۰:
جینا:چاگیا😁
جیمین:باشه بریم بیرون 🥰
جینا:از کجا فهمیدی؟
جیمین:اماده شو دیگه تا بریم
جینا:مرسی چاگیا *لپشو میبوسه *
جیمین:°برا همین چیزاته که عاشقت شدم😊°
*اماده شدن و رفتن لب دریا بستنی گرفتن خوردن و کلی خوشگذروندن رفتن خونه *
تو اتاق:
ویو جینا:
رفتیم خونه رفتیم تو اتاق خودم رو ولو دادم رو تخت
جینا:آخی خسته شدم
جیمین:نمیخوای لباستو عوض کنی*جیمین لباساشو عوض کرد*
جینا:اهههه حوصله ندارم ولم کن*چرخید به پشت*
جیمین:ام اینجوری اذیت میشی هااا
جینا:نمیخوم ول کن اهم اهم
جیمین:اینجوری نمیشه اذیت میشی پاشو یا خودت میدونی
جینا:*بزور بلند شدم و لباسامو عوض کردم و خوابیدیم فردا عروسی جویی بود*
بچه ها سرم خیلی شلوغ بود ببخشید گفتم ده پارت میزارم بعد که لایکای اون پارت رو دیدم دیدم سه تان من گفتم به اندازه لایکای اون پارت میزارم 😁😊🥰
فحشم ندی پلیز می 🥺🥴
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۴.۲k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.