[6. 17. 18:18] 얄다 이상한😘: 진정한 사랑❤
[6. 17. 18:18] 얄다 이상한😘: 진정한 사랑❤
P~20
(اسلاید ۲.۳.۴.۵لباسای جویی)
(اسلاید۶لباس جونگ کوک)
(اسلاید۷لباس جینا)
(اسلاید۸لباس جیمین)
(لباساشون تو عروسی کوک و جویی هستن)
تو سالن عروسی:
*خودتون میدونید چی میگن دیگه همون جوری تصور کنید *
جینا:بلاخره به ارزوش رسید
جیمین:اره منم بزودی میرسم😌
جینا:ساکتتتت
جیمین:چیه خب راس میگم
جینا:اره اره راس میگی
فلش بک به شب:
عمارت کوک تو اتاق:
جویی:آهههههه خسته شدم *میشینه رو صندلی جلو اینه و شروع میکنه در اوردن گوشواره و ....و پاک کردن ارایش *
کوک:امم......جویی
جویی حتا فکرشم نکن
کوک:من که هنوز نگفتم خب باشه چراا نه
جویی:آ میخواستی یه شب قبل عروسی اون کارو نکنی
کوک:اخه دسته خودم نبود
جویی:به من چه برو لباساتو عوض کن بیا
کوک:باشه😪
جویی:زود باش
عمارت جیمین:
[6. 18. 18:46] 얄다 이상한😘: جیمین:اخیش *پرید رو تخت *
جینا:چاگیا😘
جیمین:بله
جینا:بنظرت اگه اذدواج کنیم هم رابطمون مثل الان خوب پیش میره
جیمین:معلومه شاید یه مشکلاتی توش اتفاق بیوفته ولی بازم مطمئنم همینجوری میشه
جینا:اره خوب بیا بخوابیم دیگه
جیمین:اوکه
ویو فردا صبح:
ویو جینا:
صبح از خواب بیدار شدم دیدم جیمین بغلم نیست فک کنم رفته شرکت از تخت جدا شدم رفتم کارای لازم رو کردم روتینم رو انجام دادم رفتم پایین صبحونه خوردم رفتم تو اتاق گوشی رو برداشتم رفتم تو پینتسرت
ویو جیمین:
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو کردم لباسامو پوشیدم جینا خواب بود بیدارش نکردم بوسیدمش و رفتم شرکت کوک هم اومده بود
تو دفترم بودم داشتم پرونده هارو امضا میکردم که یکی در زد
جیمین:بله
پ.ج.م:منم
جیمین:بیا تو :دیدم پدر مادرم اومدن:
جیمین بیاید بشینید*نشستن* چیزی میخورید
پ.ج:نه پسرم ممنون
جیمین:کاری داشتید اومدین!
م.ج.:بله پسرم میدونی که چند روز دیگه عروسیته و ما هنوز کسی که میخوای باهاش ازدواج کنی رو ندیدیم بدون نظر ما اخه😕
پ.ج:حق با مادرته
جیمین:خب ببینید اون دختری مهربون و سادست پدر و مادرش مردن و کلن از اون وقت وضع مالی خوبی نداشت و دختر خوانواده مایه داری نیست و همینش خوبه که میتونه ادم رو درک کنه و ادم رو بخاطر خودش دوست داره و مغرور نیست
م.ج:پسرم ولی....
جیمین:ولی چی لابد میخواید بگید چرا با دختر فقیریم یا نه
پ.ج:پسرم ما فقط صلاه تو رو میخوایم میخوایم خوشحال باشی همیشه
جیمین:یعنی این دختر رو قبول میکنید🥲
م.ج:ما هنوز ندیدیمش و صداشو نشنیدیم
جیمین:خوشگله قیافش رو تو عروسی میبینید ولی صداش رو وایستید بهش زنگ میزنم*زنگ زد*
مکالمشون:* علامت ج.م+جینا- *
-الو
+الو چیکار میکنی!؟
-هیچی .........
بچه ها پارت رو گذاشتم اپ نشد الان دوباره میزارم ۲۰خط پاک کردم تا تونستم بزارمش یا بیشتر🥲😂
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~20
(اسلاید ۲.۳.۴.۵لباسای جویی)
(اسلاید۶لباس جونگ کوک)
(اسلاید۷لباس جینا)
(اسلاید۸لباس جیمین)
(لباساشون تو عروسی کوک و جویی هستن)
تو سالن عروسی:
*خودتون میدونید چی میگن دیگه همون جوری تصور کنید *
جینا:بلاخره به ارزوش رسید
جیمین:اره منم بزودی میرسم😌
جینا:ساکتتتت
جیمین:چیه خب راس میگم
جینا:اره اره راس میگی
فلش بک به شب:
عمارت کوک تو اتاق:
جویی:آهههههه خسته شدم *میشینه رو صندلی جلو اینه و شروع میکنه در اوردن گوشواره و ....و پاک کردن ارایش *
کوک:امم......جویی
جویی حتا فکرشم نکن
کوک:من که هنوز نگفتم خب باشه چراا نه
جویی:آ میخواستی یه شب قبل عروسی اون کارو نکنی
کوک:اخه دسته خودم نبود
جویی:به من چه برو لباساتو عوض کن بیا
کوک:باشه😪
جویی:زود باش
عمارت جیمین:
[6. 18. 18:46] 얄다 이상한😘: جیمین:اخیش *پرید رو تخت *
جینا:چاگیا😘
جیمین:بله
جینا:بنظرت اگه اذدواج کنیم هم رابطمون مثل الان خوب پیش میره
جیمین:معلومه شاید یه مشکلاتی توش اتفاق بیوفته ولی بازم مطمئنم همینجوری میشه
جینا:اره خوب بیا بخوابیم دیگه
جیمین:اوکه
ویو فردا صبح:
ویو جینا:
صبح از خواب بیدار شدم دیدم جیمین بغلم نیست فک کنم رفته شرکت از تخت جدا شدم رفتم کارای لازم رو کردم روتینم رو انجام دادم رفتم پایین صبحونه خوردم رفتم تو اتاق گوشی رو برداشتم رفتم تو پینتسرت
ویو جیمین:
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو کردم لباسامو پوشیدم جینا خواب بود بیدارش نکردم بوسیدمش و رفتم شرکت کوک هم اومده بود
تو دفترم بودم داشتم پرونده هارو امضا میکردم که یکی در زد
جیمین:بله
پ.ج.م:منم
جیمین:بیا تو :دیدم پدر مادرم اومدن:
جیمین بیاید بشینید*نشستن* چیزی میخورید
پ.ج:نه پسرم ممنون
جیمین:کاری داشتید اومدین!
م.ج.:بله پسرم میدونی که چند روز دیگه عروسیته و ما هنوز کسی که میخوای باهاش ازدواج کنی رو ندیدیم بدون نظر ما اخه😕
پ.ج:حق با مادرته
جیمین:خب ببینید اون دختری مهربون و سادست پدر و مادرش مردن و کلن از اون وقت وضع مالی خوبی نداشت و دختر خوانواده مایه داری نیست و همینش خوبه که میتونه ادم رو درک کنه و ادم رو بخاطر خودش دوست داره و مغرور نیست
م.ج:پسرم ولی....
جیمین:ولی چی لابد میخواید بگید چرا با دختر فقیریم یا نه
پ.ج:پسرم ما فقط صلاه تو رو میخوایم میخوایم خوشحال باشی همیشه
جیمین:یعنی این دختر رو قبول میکنید🥲
م.ج:ما هنوز ندیدیمش و صداشو نشنیدیم
جیمین:خوشگله قیافش رو تو عروسی میبینید ولی صداش رو وایستید بهش زنگ میزنم*زنگ زد*
مکالمشون:* علامت ج.م+جینا- *
-الو
+الو چیکار میکنی!؟
-هیچی .........
بچه ها پارت رو گذاشتم اپ نشد الان دوباره میزارم ۲۰خط پاک کردم تا تونستم بزارمش یا بیشتر🥲😂
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۳.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.