سلاممم ببخشید نبودم چند پارت میزارم🌰
سلاممم ببخشید نبودم چند پارت میزارم🌰
ببر وحشی⛓️💜
(پارت ۸)
ویو ته
سرشو گذاشت رو شونم و خوابش برد چقد کیوته این بشر بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت
ته:ملکه ی من پاشو
ات:😴
ته:ملکه من بیدار شو
ات:😴
ته:ملکه ی منننن(بلند)
ات:بله بله پاشدم
دستشو گرفتم بردم تو اتاق پرید رو تخت چقد خوابالوئه چقد کیوتتتت خوابیده اوخودااا
ات:چرا نگاه میکنی
ته:چی کی من هیچی
پاشد و رفت دستشویی نکنه دوباره فرار کنه درو واز کردم رفتم تو
ات:وا چته
یه نگاه به شیشه کردم پنجرش واز بود قفلش کردم کلیدو برداشتم
ته:هیچی
درو بستم و کلیدو قایمش کردم لباسمو عوض کردم چقد باحال بود ک با هلیکوپتر سفر کنی خونش خیلی خاص بود چقد بادیگاردا و خدمتکارا وابسته بودن ب ات
کوک:داداش خوبی
ته:یا ابلفضل یا امام هشتم نهم دهم تو اینجا چیکار میکنی
ات:🤣🤣🤣🤣پارم🤣🤣🤣🤣🤣
کوک:من نرفتم تو منو برسون
ته:خودت یه ماشینارو بردار برو
کوک:اوک
ات:کوک وایسا(روبه ته)همیشه انقد سردی با بقیه؟خستس نمیبینی چرا واسه ناهار دعوتش نمیکنی
ته:نم.نمیدونم باشه کوک بیا نمیخواد بری
کوک:نه ممنونم باید برم
ته:ملکه دستور داد
ات:دستور دادم
کوک:باشه
ته: فقط چرا مثل ادم صدا نمیزنی یکیو ترسیدم
ات:خیلی خوب بودی ته ع ام اهممم(مثلا جدی شد)هیچی من گشنمه
ته:باشه بیاین بریم
سه تایی رفتیم نشستیم سر میز کوک یه لیوان اب برداشت
ات:داداش کوک سینگلی
کوک:اره
شروع به خوردن اب کرد
(بچه ها ات کرم درونش فعال شد)
ات:مشکلی نیس باهم قرار بزاریم من دوست دخترت میشم
اب پرید تو گلو کوک یعنی چی من باهات قرار میزارم چ خبره
کوک:زن داداش چی میگی
ات:اولن زنداداشت نیستم دومن میگم من دوست دخترم میشم
ته:ات چی داری میگی من عاشق توعم چطوری رو داری جلو من بگی
دستاشو اورد جلو و شروع به دست زدن کرد
ات:جررررررررخخخخخخخ🤣🤣🤣🤣🤣چید ساده ایددد🤣🤣🤣🤣
کوک:چقد واقعی تست بازیگری بدی بد نیستا
ته:هوفففف سکته رو زدم کوک اگ ات عاشقت میشد میکشتمت چون عشقمو ازم گرفتی
کوک:تخسیر منه انقد جذابم
ات:نچ شاید فعلا عاشق ته نشده باشم ولی به جذابیته ته نمیرسی و جذاب نیستی کیوتی
ته:زارتتت🤣
کوک:ات ابرومو بردی
ات:واقعیت بود
ویو ات
غذارو اوردن شروع به خوردن کردیم
کوک:داداش منو میرسونی
ته:نه
دیدم یدونه از زیر میز زد به پای ته ته هم یدونه زد کوک زد به پای ته دوباره ته هم یدونه زد داشتن هی میزدن به پای هم
ات:ساکت بخورینن
دست برداشتیم
کوک و ته:چشم ملکه
ات:ته باهم میریم و کوک رو میرسونیم
ته:باشه بخورید
بعد ۳ دقیقه خوردیم پاشدیم رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم رفتیم
ته:داداش شاید بتونم برات اجیمو جور کنم
کوک:شاید چیه حتمی جور کن
ته:همین ک گفتم
کوک:درد من بخاطرت ادرس و کلی اطلاعات از ات پیدا کردم...
ببر وحشی⛓️💜
(پارت ۸)
ویو ته
سرشو گذاشت رو شونم و خوابش برد چقد کیوته این بشر بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت
ته:ملکه ی من پاشو
ات:😴
ته:ملکه من بیدار شو
ات:😴
ته:ملکه ی منننن(بلند)
ات:بله بله پاشدم
دستشو گرفتم بردم تو اتاق پرید رو تخت چقد خوابالوئه چقد کیوتتتت خوابیده اوخودااا
ات:چرا نگاه میکنی
ته:چی کی من هیچی
پاشد و رفت دستشویی نکنه دوباره فرار کنه درو واز کردم رفتم تو
ات:وا چته
یه نگاه به شیشه کردم پنجرش واز بود قفلش کردم کلیدو برداشتم
ته:هیچی
درو بستم و کلیدو قایمش کردم لباسمو عوض کردم چقد باحال بود ک با هلیکوپتر سفر کنی خونش خیلی خاص بود چقد بادیگاردا و خدمتکارا وابسته بودن ب ات
کوک:داداش خوبی
ته:یا ابلفضل یا امام هشتم نهم دهم تو اینجا چیکار میکنی
ات:🤣🤣🤣🤣پارم🤣🤣🤣🤣🤣
کوک:من نرفتم تو منو برسون
ته:خودت یه ماشینارو بردار برو
کوک:اوک
ات:کوک وایسا(روبه ته)همیشه انقد سردی با بقیه؟خستس نمیبینی چرا واسه ناهار دعوتش نمیکنی
ته:نم.نمیدونم باشه کوک بیا نمیخواد بری
کوک:نه ممنونم باید برم
ته:ملکه دستور داد
ات:دستور دادم
کوک:باشه
ته: فقط چرا مثل ادم صدا نمیزنی یکیو ترسیدم
ات:خیلی خوب بودی ته ع ام اهممم(مثلا جدی شد)هیچی من گشنمه
ته:باشه بیاین بریم
سه تایی رفتیم نشستیم سر میز کوک یه لیوان اب برداشت
ات:داداش کوک سینگلی
کوک:اره
شروع به خوردن اب کرد
(بچه ها ات کرم درونش فعال شد)
ات:مشکلی نیس باهم قرار بزاریم من دوست دخترت میشم
اب پرید تو گلو کوک یعنی چی من باهات قرار میزارم چ خبره
کوک:زن داداش چی میگی
ات:اولن زنداداشت نیستم دومن میگم من دوست دخترم میشم
ته:ات چی داری میگی من عاشق توعم چطوری رو داری جلو من بگی
دستاشو اورد جلو و شروع به دست زدن کرد
ات:جررررررررخخخخخخخ🤣🤣🤣🤣🤣چید ساده ایددد🤣🤣🤣🤣
کوک:چقد واقعی تست بازیگری بدی بد نیستا
ته:هوفففف سکته رو زدم کوک اگ ات عاشقت میشد میکشتمت چون عشقمو ازم گرفتی
کوک:تخسیر منه انقد جذابم
ات:نچ شاید فعلا عاشق ته نشده باشم ولی به جذابیته ته نمیرسی و جذاب نیستی کیوتی
ته:زارتتت🤣
کوک:ات ابرومو بردی
ات:واقعیت بود
ویو ات
غذارو اوردن شروع به خوردن کردیم
کوک:داداش منو میرسونی
ته:نه
دیدم یدونه از زیر میز زد به پای ته ته هم یدونه زد کوک زد به پای ته دوباره ته هم یدونه زد داشتن هی میزدن به پای هم
ات:ساکت بخورینن
دست برداشتیم
کوک و ته:چشم ملکه
ات:ته باهم میریم و کوک رو میرسونیم
ته:باشه بخورید
بعد ۳ دقیقه خوردیم پاشدیم رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم رفتیم
ته:داداش شاید بتونم برات اجیمو جور کنم
کوک:شاید چیه حتمی جور کن
ته:همین ک گفتم
کوک:درد من بخاطرت ادرس و کلی اطلاعات از ات پیدا کردم...
۳.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.