صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد

#مولاناےِ‌جان
دیدگاه ها (۲)

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانندمن چنینم که نمودم دگر ایشان دا...

‌من از نهایت شب حرف می‌زنممن از نهایت تاریکیو از نهایت شب حر...

‏مگر دریادلی داند ڪه ما راچه طوفان‌هاست در این سینه‌ی تنگ......

‌‌دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی ؟دل بی تو به جان بود تو جا...

آنجا که بـه عُشاق دهی درد محبتدردی هم از این عاشقِ دلخسته دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط