فیکجونگکوک

#فیک_جونگ_کوک
پارت اخر


ویو نویسنده

جونگ کوک خم میشه و میبوستش
با شور و اشتیاق میبوسه

( سولان پشت میکنه و حسابی قرمز میشه)

سولان : م....منو بوسیدی؟

جونگ کوک : آره دوستش نداشتی؟

سولان : چرا دوستش داشتم

جونگ کوک : اوهوم

سولان : جنی دارا زنگ میزنه چی بگم؟

جونگ کوک : بده من گوشیو

سولان : بیا

( بعد صحبت.)

سولان : چراااااا گفتی باهم قرار میزاریم؟

جونگ کوک : چرا نگم

سولان : عام هیچی

جونگ کوک : ( شروع میکنه به بوسیدنش.) برو صندلی عقب

سولان : چرا؟

جونگ کوک :برو

( سولان میره )

ویو نویسنده

جونگ کوک کمربندشو باز میکنه و میره عقب
( اینبار کمربند شروال 😂😂😂.)

سولان : میخوای چیکار کنی

جونگ کوک : الان میفهمی

ویو نویسنده :

شروع به باز کردن لباس سولان کرد و گردنش و همینطور سی** اش رو کیس مارک می‌کرد و دیکش رو واردش کرد و.........

ویو سولان :

سولان : اینجا کجاست آها ماشین؟
جونگ کوک بلند شو از خواب
ای وایی چرا من لختم

جونگ کوک :چرا داد میزنی من خوابم؟

سولان : شروالم چرا رو فرمونه؟

جونگ کوک : بزار بیارم برات

سولان : لباساتو بپوش
3 تا تماس از دست رفته دارم همشونم جنی هست
مثلا گفتم نمیام امشب رو

جونگ کوک : دوست دارم

سولان : فعلا عصاب ندارم

جونگ کوک : دوست دارم

سولان :باشه تو بردی منم دوست دارم

جونگ کوک :با من ازدواج میکنی؟

سولان : چرا که نه؟

جونگ کوک : بیا بغلم

فیک بعدی از کی باشه؟؟
حمایت کنید
دیدگاه ها (۱۰)

فیک بعدی درخواستی از جیهوپ و شوگا به صورت شیپ

#فیک_جونگ‌کوکپارت 5جونگ کوک : نه من نگاش نمیکنمتهیونگ :قضیه ...

#فیک_جونگ_کوکپارت 4سولان : وای اینجارو ازین آبمیوه هاجونگ کو...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۲خلاصه رفتیم خونه ی مامان جونگ کوک سان...

سرزمین باشکوه نگهبان آتش

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط