هر شب دعا کردم که برگردد
هر شب دعا کردم که برگردد
هی بغض کردم پشتِ اشعارم
از درد های شعر میفهمی
زخم قشنگی در دلم دارم ...
وقتی نباشی جمعه میبارد
عصرِ وخیمی در دلش دارد
انقدر میبارد که داغش را
بر واژه های شعر بگذارد ...
اینجا تمام سال پاییز است
وقتی که دیگر برنمیگردی
صد سالِ دیگر تازه میفهمی
با عشقِ امروزم چه ها کردی ..
باران پر از احوالِ دلتنگی
پاییز از دستِ خودش خسته
یک عصرِ جمعه با کمی قهوه
یک شاعرِ تنها و دلبسته ...
این ها منم، پاییز یعنی من !
عصری پر از ابهام یعنی من !
یک فردِ پر درد و جدا مانده
بر چوبه ی اعدام یعنی من ...
"من" حال و احوالش وخیم اما ..
حتی نمانی دوستت دارد
هی شعر پشتِ شعر میبارد
حتی نخوانی .. دوستت دارد
هر رهگذر از این خیابان ها
رد میشود شکلِ تو میبینم
اندازه ی کل جهان خسته
اندازه ی یک عمر غمگینم ...
سی سال بعد از رفتنت پیرم
یک " تـو " نوشتم روی دیوارت
سی سال رفتی همچنان هستم
در اوج این پیری گرفتارت ...
#مریم_قهرمانلو
هی بغض کردم پشتِ اشعارم
از درد های شعر میفهمی
زخم قشنگی در دلم دارم ...
وقتی نباشی جمعه میبارد
عصرِ وخیمی در دلش دارد
انقدر میبارد که داغش را
بر واژه های شعر بگذارد ...
اینجا تمام سال پاییز است
وقتی که دیگر برنمیگردی
صد سالِ دیگر تازه میفهمی
با عشقِ امروزم چه ها کردی ..
باران پر از احوالِ دلتنگی
پاییز از دستِ خودش خسته
یک عصرِ جمعه با کمی قهوه
یک شاعرِ تنها و دلبسته ...
این ها منم، پاییز یعنی من !
عصری پر از ابهام یعنی من !
یک فردِ پر درد و جدا مانده
بر چوبه ی اعدام یعنی من ...
"من" حال و احوالش وخیم اما ..
حتی نمانی دوستت دارد
هی شعر پشتِ شعر میبارد
حتی نخوانی .. دوستت دارد
هر رهگذر از این خیابان ها
رد میشود شکلِ تو میبینم
اندازه ی کل جهان خسته
اندازه ی یک عمر غمگینم ...
سی سال بعد از رفتنت پیرم
یک " تـو " نوشتم روی دیوارت
سی سال رفتی همچنان هستم
در اوج این پیری گرفتارت ...
#مریم_قهرمانلو
۱.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.