دست بر زلف زدم شب بود چشمش مست خواب

دست بر زلف زدم، شب بود، چشمش مست خواب
برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب

گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب
دیدگاه ها (۱۵)

‏من در حوالی چشمانِ تیره‌ اَت جان باختم..؛

کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتمبیا در من خوشی ب...

ای زلف تو چون مار و رخ تو چون گنجبی مار تو بیمارم و بی گنج ت...

ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیم‌جانم رابکَن بال و پرم، امّا مس...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط