با برادرت شوگا صحبت میکردی
با برادرت شوگا صحبت میکردی
ا.ت:عامم راستی نامجون کجاس ؟نمیبینمش
شوگا : خوابه فک نکنم بیدار شه الان
ا.ت:اما من مطمئنم اگه بهش بگی بامن تماس گرفتی بیدار میشه
شوگا:نو خیلی گیجه
ا.ت:برو بگو مطمئن میشی
شوگا:خیله خب ،نامجون بیا ا.ت زنگ زده
*چشمای نامجون یهو باز شد ،از تخت پایین اومد و بدو بدو اومد سمت گوشی*
نامجون:*گیف*عشقم چقد دیر زنگ زدی دلم برات تنگ شد
شوگا:راست میگفتی خیلی دلتنگت بوده🙄
❀°#Sohy ¦ ❀°#Namjoon ¦
✿••٠٠ SOHY_ARMY ٠٠••✿
ا.ت:عامم راستی نامجون کجاس ؟نمیبینمش
شوگا : خوابه فک نکنم بیدار شه الان
ا.ت:اما من مطمئنم اگه بهش بگی بامن تماس گرفتی بیدار میشه
شوگا:نو خیلی گیجه
ا.ت:برو بگو مطمئن میشی
شوگا:خیله خب ،نامجون بیا ا.ت زنگ زده
*چشمای نامجون یهو باز شد ،از تخت پایین اومد و بدو بدو اومد سمت گوشی*
نامجون:*گیف*عشقم چقد دیر زنگ زدی دلم برات تنگ شد
شوگا:راست میگفتی خیلی دلتنگت بوده🙄
❀°#Sohy ¦ ❀°#Namjoon ¦
✿••٠٠ SOHY_ARMY ٠٠••✿
۱۰.۷k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.