به کی بگم ...
به کی بگم ...
از کجاش بگم ...
پنج شنبه های که میرفتیم تجریش و یادته ...?
بین اون همه آدم از تو بازارش رد میشدیم ...
یادته یکی از مغازه ها داشت خیرات میداد ,
تو اون شلوغی گفتم من از اینا دوس ندارم پسته میخوام ...?
یادته رفتیم که بریم امامزاده صالح ...
گفتن باید چادر سرت کنی ...
من رفتم تو حیاط ...
منتظر شدم ...
بعد دیدم تو با یه چادر سفید گل گلی اومدی تو حیاط حرم ...
کی رو شاهد بگیرم که از ذوق داشتم میمردم ...
به کی قسم که خیلی خوشگل تر از همیشه شده بودی ...
بعد تو حیاط امامزاده از پشت بغلت کردم ...
گفتم آقا اینو من خیلی دوسش دارم ...
به خدا بگو ازم نگیرتشا ...
پیاده روی هایِ خیابون ولیعصر و یادته ...?
چقد گشتیم دنبال پارک ساعی ...
ولی پیداش نکردیم ...
چقد بدو بدو کردیم و دنبال بازی تو پارک ملت ...
چه عکسایی گرفتیم ...
میدونم اینارو یادته ...
از منم بهتر ...
فقط خواستم بگم چی شد?
چرا یهو بعد یکی دو هفته همه چی انقد بد شد ...?
کی چشممون زد ...?
نه کار از چشم بد نبود ...
ایراد کار خودمون بودیم خانم ...
خودمون ...
#احمد_سلیمی
۹۷/۰۵/۲۴
از کجاش بگم ...
پنج شنبه های که میرفتیم تجریش و یادته ...?
بین اون همه آدم از تو بازارش رد میشدیم ...
یادته یکی از مغازه ها داشت خیرات میداد ,
تو اون شلوغی گفتم من از اینا دوس ندارم پسته میخوام ...?
یادته رفتیم که بریم امامزاده صالح ...
گفتن باید چادر سرت کنی ...
من رفتم تو حیاط ...
منتظر شدم ...
بعد دیدم تو با یه چادر سفید گل گلی اومدی تو حیاط حرم ...
کی رو شاهد بگیرم که از ذوق داشتم میمردم ...
به کی قسم که خیلی خوشگل تر از همیشه شده بودی ...
بعد تو حیاط امامزاده از پشت بغلت کردم ...
گفتم آقا اینو من خیلی دوسش دارم ...
به خدا بگو ازم نگیرتشا ...
پیاده روی هایِ خیابون ولیعصر و یادته ...?
چقد گشتیم دنبال پارک ساعی ...
ولی پیداش نکردیم ...
چقد بدو بدو کردیم و دنبال بازی تو پارک ملت ...
چه عکسایی گرفتیم ...
میدونم اینارو یادته ...
از منم بهتر ...
فقط خواستم بگم چی شد?
چرا یهو بعد یکی دو هفته همه چی انقد بد شد ...?
کی چشممون زد ...?
نه کار از چشم بد نبود ...
ایراد کار خودمون بودیم خانم ...
خودمون ...
#احمد_سلیمی
۹۷/۰۵/۲۴
۴.۴k
۲۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.