چند سال دوری

☆چند سال دوری☆

پارت: ۶


☆من... من ازت معذرت میخوام که ولت کردم خب من مست بودم و دست خودم نبود من هرچی که بهت گفتم رو از خودم در اوردم و بهت دروغ گفتم اون زن فقط منو برای پولش میخواست ولی تو منو برای عشقت میخواستی خواهش میکنم منو ببخش من خیلی متاسفم(بغض)
_هقق دلم برات تنگ شده بود
☆منم همینطور

و لباشو روی لبام گزاشت و بوسه رو روی لبام کاشت و بعد با لبخند بهم خیره موند که یهو صدای دایانا اومد

•اومااااا
_سلام خوشگل مامان
•سلام عموووو

و بعد پرید بغل تهیونگ وادفاککک

_ش... شما از کجا همو میشناسین؟(تعجب)
☆اممم خب من بعضی موقع ها برای روحیم میرفتم به بچه های مهد کودک سر میزدم و اونجا با این فسقلی دوست شدم
☆و یه سوال دیگه چرا گفت اوما؟
_چون بچمه یعنی بچه ی منو توعه
☆وا...واقعاااا من هفت سال پیش بابا شدمممم هووووو
_هیششش اروم اره اره بابا شدی
•وایسین یعنی عمو تهیونگ بابای واقعیمه که میگفتی توی مسافرته اوماااا؟
_اره خوشگلم الان بابایی پیشته
•ابوجییییی(یعنی بابایی)
☆جونم عشقم خوشگل بابایی

و به صحنه ی زیبای زندگیم خیره شدم چه خوب شد که دوباره پیش هم برگشتیم

پــــــــــــــایـــــــــــــــــــانـــــــــــــ♡
دیدگاه ها (۲)

☆زندگی بدون عشق☆پارت: ۱_هقق خواهش میکنم هقق منو نزن☆خفه شو ح...

☆زندگی بدون عشق☆پارت: ۲صبح با درد بدی توی سرم و دلم بیدار شد...

☆چند سال دوری☆پارت: ۵و بعد رفتم دستشویی و تست دادم و بعد چند...

☆چند سال دوری☆پارت: ۴و با هم در ارتباط بودیم امروز هم میخواس...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

part ¹⁴ویو تهیونگیعنی چرا انقدر نگرانم شد؟این همه بلا سرش او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط