پارت

#پارت_54
آقای مافیا ♟🎲

+ مطمئن باشم که داری راست میگی

_ اره چرا مطمئن نباشی

+ چون قضیه داره مثل فیلم ترکی میشه

_ میدونم😂

+خب بقیش

_ اهان خب مامان سوسن همه چیو به خواهرش گفته بود و پسر خاله سوسن هم فهمیده بود همچیو و اومد بهم گفت

با عصبانیت گفتم

+ ولی بازم دلیل نمیشد همچین کاری کنی

_ اره میدونم ولی... وقتی اینو فهمیدم
خیلی عصبانی شدم و بدون اینکه فکر کنم دارم چیکار میکنم لیوان لیوان مش... روب می خوردم
و مست شدم و.... اره دیگه

اولش حرفای رادمان و باور نمیکردم
ولی بعدش متوجه شدم هر وقت اسم سوسن

میاره اشک دور چشماش حلقه میزنه

اروم برگشتم بهش گفتم

+ باید از سوسن عذر خواهی کنی

_ مطمئن باش اینکار و میکنم
میدونی.... تصمیم دارم سوپرایزش کنم... یکی از

دوستای قدیمیم خر پولی واسه خودش
بهش میگم یکی از خونه هلی باغ دارشو بهم بده


+ چه خر پول داداش برا من جورش نمیکنی؟ 😂

با اینکه الان با سامیار بودم و اونم پولدار بود
ولی اگه این دوسته رادمان خوش قیافه باشه و

باش بخوام برم قرار قطعا رادمان میزاره
تو همین فکرا بودم مه رادمان بلند زد زیر خنده گفت

_ حتی اگه برات جورش کنم همین که ببینتت از زندکیش ناامید میشه

+ ببند دهنتو تا یه مشت ابدار نیومده تو صورتت


دست شو به نشونه تسلیم بالا اورد

منم از جام بلند شدم و بهسمت در حرکت کردم
که رادمان گفت

_ ولی آفاق پسره یه...

اجازه تموم کردن حرفش و بهش ندادم و از اتاق خارج شدم

تلویزیون روشن کردم تا فیلم ببینم
فیلم شروع شد بسته چیپس و باز کردم و شروع کردم به خوردن

وسطای فیلم رادمان از اتاقش بیرون اومد و کنارم وایساد گفت

_ آفاق عملیات از فردا شروع میشه... اوکی

با انگشتم لایکی بهش نشون دادم و باهم نشستیم ادامه فیلم و دیدیم
#مافیایی
#عاشقانه
#پارت
#حمایت
دیدگاه ها (۰)

#پارت_54ادامه.... آقای مافیا ♟🎲فردابا رادمان به سمت به خونه ...

#پارت_55آقای مافیا♟🎲که یهو در ورودی خونه باز شد و سوسن داخل ...

#پارت_53 آقای مافیا♟🎲وقتی به اتاقش رسیدم در و مثل گراز وحشی ...

#پارت_52آقای مافیا ♟🎲شوکه شده بودم و با تعجب داشتم به رادمان...

ویو یونجو : شروع کردیم به غذا خوردن ومن هنوز هم حالم بد بود ...

ماه خونین ❤️‍🔥🥀 خوناشام : پارت سوم

#Gentlemans_husband#Season_two#part_233بهتر بود ازش میپرسیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط