عضو هشتم

عضو هشتم

اشتباهات پارت ششم

فلش بک
نشسته بودیم با پسرا یه فیلم جنایی میدیدم که
جونگ‌کوک:ات اگه یه وقت بدزدنت و مثل این دختره جلو دزده به ما زنگ بزنی چی میگی؟
ات:براچی باید منو بدزدن ؟
جونگ کوک:چون تو از هممون کوچولوتری راحت میشه دزدیدت
ات:زنگ میزنم میگم دلم برای کوکی و اون لباس خرگوشیش تنگ شده
جونگ‌کوک:یاااا چیکار لباس من داری
ات: تو چیکار دزدیدن من داری
شوگا:ساکت بشین دیگه
ات و جونگ‌کوک: باشه
پایان فلش بک
یونجین:ات بیا
ات: اومدم....سلام
الکس : سلام
( یادی کنیم از الکس فیک قبلی 😂)
یونجین:ات برای برنامه الکس باهات رقص رو میره...برین طبقه ی بالا تمرین کنین
الکس:باشه
یونجین: هیونگ هواست بهش باشه فرار نکنه (آروم)
الکس: خیالت راحت
یونجین: خداحافظ
الکس: خداحافظ....خب بیا بریم
.
.
ات:خسته شدم دیگه یکم استراحت کنیم
الکس: باشه
سیگارتو از جیبت در آوردی روشنش کردی
الکس: نمی‌دونستم سیگار میکشی
ات:براچی باید بدونی
الکس: همین طوری
ات:اسمت چیه ؟
الکس:الکس
ات: خوشبختم
الکس:همچنین.....از اینکه پیش یونجینی خسته شدی؟
ات:نه(بغض)
الکس:.لی قیافت اینو نمیگه
ات: م..من دوسش دارم(بغض)
الکس: اوکی بیا دوباره شروع کنیم
روز اجرا
بعد از اجرا نشستم سر میز و سیگارمو روشن کردم
میز کناری پسرا بودم و همشون با تعجب داشتن نگام می‌کردن
واقعاً حق داشتن من حتی نمیزاشتم خودشون از این کارا کنن بعد خودم......
با صدای مجری که اسم منو صدا زد دست از افکارم کشیدم
یونجین:ات برنده شدی ....باید بری بالا
بدون نگاه کردن به دوربین رفتم روی صحنه
مجری: ببخشید باید سیگارتون رو بندازید ( آروم)
سیگارمو انداختم رو صحنه و با کفش های پاشنه بلندم خاموشش کردم
ات:سلام
با سلام کردنم صدای دست و جیغ ها بلند شد
مجری:ات واقعاً تبریک میگم برای برنده شدنت
ات: مرسی عزیزم
مجری:حرفی داری که بخوای بزنی ؟
ات: می‌خواستم بگم من واقعاً فکر نمی‌کردم بعد از اینکه از گروه بی تی اس اومدم بیرون دوباره مردم حمایتم کنن واقعاً از مردم سپاس گزارم
مجری:راستی گفتی بی تی اس دلت نمی‌خواد دوباره برگردی
ات:امممم
با صدای یونجین که تو گوشم می‌پیچید مجبور شدم بگم نه
یونجین:بگو نه
ات: نه
مجری: واقعاً ؟
ات: راستش بیشتر دلم برای دلم برای کوکی و اون لباس خرگوشیش تنگ شده
مجری: خرگوشی(خنده)
ات:بله آخه ما یه بار داشتیم یه فیلم جنایی میدیدم و جونگ کوک یه چیزی گفت و بعد مجبور شد اون لباس رو بپوشه
مجری:چه جالب
ات:امیدوارم پسرا یادشون نرفته باشه(بغض)
.
.
دیدگاه ها (۵)

عضو هشتم اشتباهات پارت هفتمرفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم نش...

عضو هشتم اشتباهات پارت هشتم فلش بکتو خونهجونگ‌کوک:ولی من مطم...

عضو هشتم اشتباهات پارت پنجم یک هفته بعد یونجین: امروز عالی ب...

گزارش شده بود دوباره گذاشتم عضو هشتم اشتباهات پارت چهارم ات:...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟑ات: «خب خب خب… حالا که اوضاع...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط