و اگر می نویسم دوست دارم بدانی

و اگر می‌‌ نویسم، دوست دارم بدانی

در خلأ دنیای بی‌‌ جاذبه از نبودنت، عجیب معلقم

می‌ چرخم و می‌‌ چرخم و می‌ چرخم

و در چشم‌ های ناباور یک سرگردان دلتنگ

کسی‌ را می‌ بینم شبیه خودم

که هنوز عاشق کسی ست شبیه تو

وجودی سایه‌ وار و حضوری کمرنگ

حضوری بسیار بسیار کمرنگ

که نوشتن برایش منصرف می‌ کند مرا

از مرگ و نبودن
دیدگاه ها (۵)

حال دلم بارانی استاحوال خودم ویرانی استخسته از طعنه های بی ا...

وقتی مردی به من وعده می‌دهد که تا همیشه عاشقم می‌ماند، احساس...

می دانم نمی دانیچقدر دوستت دارمو چقدر این دوست داشتن همه چیز...

تو همانمرد غزلهای ناتمامیکه با شعر می آییو با لبخند از من دو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط