هم آب دادم بهشون هم براشون یه ملودی آروم گذاشتم هم گذ

هم آب دادم بهشـون هم براشـون یه ملـودی آروم گذاشتم، هم گذاشتمشون جلوی در تـراس و درم باز گذاشتم تا هـوای آزاد بخـورن. هم یه جا جمعشون کردم که با هم اختلاط کنن دیگه چی میخـوان از زندگی :)))
دیدگاه ها (۸)

همان کسی باشید که واقعاً هستیداگر آنقدر خوش‌شانس باشید که چی...

من در شهر تو زندگی می‌کنم.زیر سایه‌ی درختان این شهر،تو را نف...

دستت را میگذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته ش...

یاامام رضا آمدم تا برایت بگویم رازهای بزرگ دلم را بر ضریحت د...

قهوه تلخ پارت۵٠ویو چویا دست هاش میلرزیدصداش لرز داشت نمیتونس...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط