سلام بچه ها

سلام بچه ها
چطورید؟

Part 3

ویو یک سال بعد.....
ا.ت ویو: ۱ ساله که گذشته و بچه من و جیمین به دنیا اومده. یه دختر گوگولی و خوشگل الان ۱ سال و چند ماهشه. اسمشم گذاشتم لنا. من و جیمین از هم طلاق گرفتیم . الان دیگه بهش فکر نمی‌کنم روز طلاق جیمین خیلی اصرار داشت بچه رو ببینه ولی من بهش اجازه ندادم. از اونجایی که یه خونه تو پاریس داشتم فردا قراره با یه بلیط برم پاریس و  یه زندگی جدید و خوب رو با دختر کوچولوم بسازم.
جیمین ویو: از وقتی ا.ت رفت انگار یه تیکه از فلبم هم رفته دیگه دوست ندارم با یونا باشم چون که اون هر.زه به من خیانت کرد و فقط می خواست منو و ا.ت رو از هم جدا کنه. پس یونا و پسره ای که باهاش بوده رو کش.تم. حالا هم با باندم دارم دنبال ا.ت و دختر کوچولوم میگردم. روز طلاق ا.ت به من اجازه نداد ببینمش البته حق هم داشت
بادیگارد: قربان خانم ا.ت رو پیدا کردیم
جیمین:آفرین حالا کجاست
بادیگارد:قربان ایشون فردا همراه با یه بچه به خونشون تو پاریس میرن
جیمین:آدرس رو داری؟
بادیگارد:بله قربان
جیمین:پس بگو جت شخصیم رو آماده کنن تا دو ساعت دیگه میریم اونجا
بادیگارد:اطاعت قربان
جیمین:می تونی بری
(بادیگارد تعظیم میکنه و میره)
جیمین ویو: دارم میام سراغت ا.ت

ویو ۸ ساعت بعد
جیمین ویو: با جت شخصیم به پاریس رفتم‌. خونه ی ا.ت رو پیدا کردم و به چند تا از خدمتکارا گفتم تمیز کنن و تزیین کنن. حالا تا فردا منتظر آ.ت می مونم
ادامه دارد.......

لایک و حمایت یادتون نره خوشگلا🥺❤
ببخشید به خاطر فعالیت کمم😢 امروز واقعا سرم شلوغ بود فردا انشاالله جبران میکنم🙂
دیدگاه ها (۴)

سلام کیوتا💜چطورید؟سناریو بی تی اس درخواستیوقتی عضو هشتمی و ب...

part4ا.ت ویو:صبح بلند شدم چمدون های خودم و لنا رو بستم پرواز...

بچه ها سناریو های درخواستی تون رو داخل کامنت ها بنویسین تا ب...

part2با چیزی که دیدم خون تو رگام خشک شد. جیمین یه دختر رو دا...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

سناریو بی تی اس

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط