تنهایی


تنهایی
زنی ست
در آشپزخانه ای کوچک
که هنوز برای " او"
غذای مورد علاقه اش را میپزد!
اما فقط یک صندلی
پشتِ میزش دارد...!


#هه‌ژار_عزیزنژاد
دیدگاه ها (۲)

یک لحظـه تو رفتی به سرِ بام و بیاییاز "دفتر رهبـر" خبر آمــد...

خواهر عزیز و بزرگ و مهربون و یه دونم که خیلی برام عزیزه مث ه...

‍پیراهن کهنه ات را دور نینداز!من توی همان چهارخانه های ریز ن...

عشق پیری ؛گر بجنبد سر به رسوایی زند..!!!!

نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نکرد گفته ای که بعد از این د...

فصل عشق همبا "مهـر" شروع می شودهمچون بارانِ " آبـان" آبادت م...

اسلاید دوم و ترجمه:

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط