Part 2)(کتابخانه، راه اشنایی)
Part 2)(کتابخانه، راه اشنایی)
فهمیدم پسرش عاشق کتابه و در کتابخانه ای جدیدن عضو هست
دلم میخواست بدونم کجا عضوه ولی امروز که رفتم کتابخانه متوجه شدم
(علامت ا.ت _)
_سلام
یونا:سلاااام(علامت یونا$)
_چی شده شادی پس از چند روز آمده بعد خوشحاله
$معلومه، دوتا پسر کراش دیدم
_کجاااا؟
$داخل طبقه بالا
پسره:خانم ببخشید میشه بیاید به من بگید این کتاب کجاست
_من الان میرسم خدمتتون
پسره :ممنون
_خواهش
$وااییییییی الان باهاش حرف زدی
_منظورت این پسرست؟
$آره دختر وایییییییییییییییی باورم نمیشه باهاش حرف زدی
_من میرم کمکش
$موفق مخ بزنی یادت نره منو
_خفه میشی یا نه!!؟
$چشم فرمانده😂😂😎😎
_آفرین
راوی:ا.ت به بالا رفت بادیدن همون پسر به سمتش رفت از دید ا.ت پسر خوش تیپی بود پسر با دیدن ا. ت بلند شدو اسم کتاب رو گفت کتابی بود که ا.ت سه بار خونده بود و خیلی قشنگ بود
_عذر میخواهم
پسره :بله چیزی شده؟
_سوالی ذهنم رو درگیر کرده بود میتونم بپرسم؟
فهمیدم پسرش عاشق کتابه و در کتابخانه ای جدیدن عضو هست
دلم میخواست بدونم کجا عضوه ولی امروز که رفتم کتابخانه متوجه شدم
(علامت ا.ت _)
_سلام
یونا:سلاااام(علامت یونا$)
_چی شده شادی پس از چند روز آمده بعد خوشحاله
$معلومه، دوتا پسر کراش دیدم
_کجاااا؟
$داخل طبقه بالا
پسره:خانم ببخشید میشه بیاید به من بگید این کتاب کجاست
_من الان میرسم خدمتتون
پسره :ممنون
_خواهش
$وااییییییی الان باهاش حرف زدی
_منظورت این پسرست؟
$آره دختر وایییییییییییییییی باورم نمیشه باهاش حرف زدی
_من میرم کمکش
$موفق مخ بزنی یادت نره منو
_خفه میشی یا نه!!؟
$چشم فرمانده😂😂😎😎
_آفرین
راوی:ا.ت به بالا رفت بادیدن همون پسر به سمتش رفت از دید ا.ت پسر خوش تیپی بود پسر با دیدن ا. ت بلند شدو اسم کتاب رو گفت کتابی بود که ا.ت سه بار خونده بود و خیلی قشنگ بود
_عذر میخواهم
پسره :بله چیزی شده؟
_سوالی ذهنم رو درگیر کرده بود میتونم بپرسم؟
۱۱.۵k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.