گرگینه ماه
از رو به روم بگیرم خم شدم و دوربینم رو از روی زمین بر داشتم با نفس های گرم و سنگین خشمگینی به گردنم و موهام بر خورد میکرد سرجام خشکم زد و فهمیدم نفس های انسان نیست نفس تو سنم حبس شد چشم هام رو روی هم فشردم آروم بلند شدم چشم هام را باز کردم از ترس بدنم می لرزید نفس های گرم اون موجود روی گردنم برخورد می کرد صاف ایستادم و با ترس به ارامی به سمت اون نفس های گرم اون موجود یا بهتر بگم حیوان بر گشتم با دیدن گرگ بزرگ رو به روم ترسیدم آنقدر ترسیده بودم که هیچ صدای جز صدای قلبم رو نمیشنیدم شاید صداش زیادی بلند بود زبانم بند امده بود دستو پایم سست شده بودند و میلرزیدن ، حسابی عرق کرده بودم و دهانم خشک شده بود، میخواستم پا به فرار بگذارم اما دست و پایم همراهی ام نمیکرد و روی زمین افتادم به سختی آب دهانم را قورت دادم و خواستم چیزی بگویم اما فکم قفل شده بود در حالی که مَسخ چشمای سیاه گرگ سیاه بزرگ شده بودم گرگ غرش کرد و از ترس بالا پریدم سعی کردم ارامش کنم و سریع فرار کنم ولی همین که دستم رو بالا اوردم خرخر کرد که از کارم پشیمان شدم و چشم هایم رو بر روی هم فشردم به آرامی و ترس چشم هایم را باز کردم با قدمی که به سمتم برداشت از ترس به عقب رفتم گرگ قدم دیگری به سمتم برداشت ترسیدم ناگهان همه چیز در تاریکی فرو رفت
**************
به ارامی چشم هام رو باز کردم همین طور به سقف خیره شده بودم اول فک کردم که در اتاقم هستم با به یاد آوردن تمام اتفاقات فهمیدم که اینجا هرجایی که هست اتاق من نیست و با به یاد آوردن همه چیز از تخت پایین پریدم صاف ایستادم باد دیدن در به طرف ان دویدم دستگیره در رو پایین کشیدم ولی در باز نشد به امید اینکه یکی در رو باز کنه دستگیره رو بالا و پایین میکشیدم وفریاد زدم، کمک میخواستم تا شاید کسی صدایم را بشنود و به کمکم بیاید و این در لعنتی رو باز کند در همین حال صدایی سرد و خشک که خیلی آشنا بنظر میرسید از پشت سرم شنیدم« مثل اینکه یه نفر اینجا خیلی عجله داره اونم برای به خونه رفتن»
#bts #jin #jimin #jungkook #namjoon #tehyong #suga
**************
به ارامی چشم هام رو باز کردم همین طور به سقف خیره شده بودم اول فک کردم که در اتاقم هستم با به یاد آوردن تمام اتفاقات فهمیدم که اینجا هرجایی که هست اتاق من نیست و با به یاد آوردن همه چیز از تخت پایین پریدم صاف ایستادم باد دیدن در به طرف ان دویدم دستگیره در رو پایین کشیدم ولی در باز نشد به امید اینکه یکی در رو باز کنه دستگیره رو بالا و پایین میکشیدم وفریاد زدم، کمک میخواستم تا شاید کسی صدایم را بشنود و به کمکم بیاید و این در لعنتی رو باز کند در همین حال صدایی سرد و خشک که خیلی آشنا بنظر میرسید از پشت سرم شنیدم« مثل اینکه یه نفر اینجا خیلی عجله داره اونم برای به خونه رفتن»
#bts #jin #jimin #jungkook #namjoon #tehyong #suga
۹.۶k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.