Satsujin

Satsujin

_خ..ب تو از کجا میدونی اون پسره کشته شاید..شاید یکی دیگه که باهاتون دشمنی داشته کشته
+نه اون عکس جسد خواهرمو برا فرستاد حتی ارم f4v رو گذاشتن تو ماشین
اخر کلمه اشکی از چشم یجی اومد سرشو به صندلی کاشین تکیه داد چشماشو بست
تهیونگ داشت به یجی نگاه میکرد دست یجی رو فشار داد بوسه ای به دستش زد با بغض که تبدیل گریه شد گفت
_چاگی..ا م..ن من متاسفم(گریه)
یجی نگاش کرد گفت
+تو چرا تو که تقصیری نداری
_ببخشید که نتونستم کنارت باشم ببخشید که باعث شدم کارت به خودکشی بکشه
یجی!
ببخشید(گریه)
+چ..ی خودکشی?
+کی گف..
_یجی کای همه چیو بم گفت
اییی خدا نخود تو دهن این کای بی پدر نم نمیکشه میدونم چیکارش کنم
وقتی دیدم تهیونگ گریه میکنه ناخاسته بغلش کردم سرشو گذاشت روی سینم بوسه ای به موهای فرفریش زدم:)
+بهت گفته بودم بدون تو نمیتونم:)
_م..ن ن..م..ی.خاس..تم
+هیچکدومون نخواستیم
سر تهیونگو بالا گرفتم عین بچه کوچیکا داشت گریه میکرد کیوت
دلم اب شد
+بچه کوچولو خودتو جم کن که بریم خونه
تهیونگ لبخندی زد
انگار همه چیو فراموش کردم با وجودش دلم میخاست برم ی جای دور فقط منو تهیونگ باشیم:)



لایک کن ناموسن میخونی لایک نمیکنی اخه این انصافه💔💀