به ارومی از هم جدا شدن توی چشمای هم نگا میکردن
به ارومی از هم جدا شدن توی چشمای هم نگا میکردن
_کاش کاش همه چی برگرده به عقب
_کاش میتونستم جبران کنم
+مگه تقصیر تو بود یا بهتره بگم مگه تقصیر ما بود
_ی..جی میشه لطفا برگردیم به عقب دوباره همه چیو دونفره بسازیم دوباره باهم باشیم
+ته..یونگ ببی
_نه لطفا نگو نه بدون تو نمیشه نمیتونم
+تهیونگ من نمیتونم ببینم پدرت تورو ازار میده ببخشید ولی اینا همه بخاطر خودته:)
بعد این حرفی ک زدم داشتم میرفتم سمت ماشین که تهیونگ گفت
_پدرم مرد
با تعجب برگشتم نگاش کردم تهیونگ نزدیکم اومد
_اون میخاست تورو ازم بگیره تا حدی موفقم شد ولی من بیشتر از این اجازه رو بش ندادم
بهت گفته بودم برای داشتنت هر کاری میکنم حتی قتل
+...ت..و اونو کش.ت..ی
_میدونی اگر اونو میگرفتن اعدام بود بخاطر کارایی که کرده بود
+میدونی اگه تورو هم بگیرن اعدامی(داد)
تهیونگ با لبخند گفت
_بیب اگه تو بخای من باهات میمونم:)
+چطوری کشتیش
_همونجوری که خواهرتو کشت
+چ..ی د..اری می..گی
_تو تا حالا دوستپسر خواهرتو ندیدی درسته
+منظورت چیه
_خواهر تو با پدر من بوده
+تهیونگ اینقد چرت پر..
_باور کن یجی منم اولا باورم نمیشد چرا باید خواهرت با ی مردی ک 50 سالشه باشه
(اینم بگم تهیونگ مادر نداره تو3 سالگی ته مرده)
(یجی هم تنها ی مادر داره که توی جرمنی هست)
تهیونگ یجی رو بغل کرد یجی گریش در اومد دیگه نمیتونست این بار سنگین این بغضی
که این همه وقت داشته رو نگه داره
خودشو تو بغل تهیونگ
ول کرد
همون جوری نشستن روی ساحل یجی بغل تهیونگ داشت گریه میکرد:)
_بیبی معذرت میخام که نتونستم کنارت باشم معذرت میخام که نتونیستم اشکای خوشگلتو پاک کنم
تهیونگ با صدای گریه های یجی خودشو اشکاش شروع به ریختن کرد
تورو به طبیعت قسم لایک کن فالو میکنید دمتونگرم لایکم بکند دیگ💀
_کاش کاش همه چی برگرده به عقب
_کاش میتونستم جبران کنم
+مگه تقصیر تو بود یا بهتره بگم مگه تقصیر ما بود
_ی..جی میشه لطفا برگردیم به عقب دوباره همه چیو دونفره بسازیم دوباره باهم باشیم
+ته..یونگ ببی
_نه لطفا نگو نه بدون تو نمیشه نمیتونم
+تهیونگ من نمیتونم ببینم پدرت تورو ازار میده ببخشید ولی اینا همه بخاطر خودته:)
بعد این حرفی ک زدم داشتم میرفتم سمت ماشین که تهیونگ گفت
_پدرم مرد
با تعجب برگشتم نگاش کردم تهیونگ نزدیکم اومد
_اون میخاست تورو ازم بگیره تا حدی موفقم شد ولی من بیشتر از این اجازه رو بش ندادم
بهت گفته بودم برای داشتنت هر کاری میکنم حتی قتل
+...ت..و اونو کش.ت..ی
_میدونی اگر اونو میگرفتن اعدام بود بخاطر کارایی که کرده بود
+میدونی اگه تورو هم بگیرن اعدامی(داد)
تهیونگ با لبخند گفت
_بیب اگه تو بخای من باهات میمونم:)
+چطوری کشتیش
_همونجوری که خواهرتو کشت
+چ..ی د..اری می..گی
_تو تا حالا دوستپسر خواهرتو ندیدی درسته
+منظورت چیه
_خواهر تو با پدر من بوده
+تهیونگ اینقد چرت پر..
_باور کن یجی منم اولا باورم نمیشد چرا باید خواهرت با ی مردی ک 50 سالشه باشه
(اینم بگم تهیونگ مادر نداره تو3 سالگی ته مرده)
(یجی هم تنها ی مادر داره که توی جرمنی هست)
تهیونگ یجی رو بغل کرد یجی گریش در اومد دیگه نمیتونست این بار سنگین این بغضی
که این همه وقت داشته رو نگه داره
خودشو تو بغل تهیونگ
ول کرد
همون جوری نشستن روی ساحل یجی بغل تهیونگ داشت گریه میکرد:)
_بیبی معذرت میخام که نتونستم کنارت باشم معذرت میخام که نتونیستم اشکای خوشگلتو پاک کنم
تهیونگ با صدای گریه های یجی خودشو اشکاش شروع به ریختن کرد
تورو به طبیعت قسم لایک کن فالو میکنید دمتونگرم لایکم بکند دیگ💀
۵.۲k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.