رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۳
رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۳
# پارت ۱۱
ویو ا.ت : میخواستم پامو بزارم رو گاز که دیدمش ..... اون ... اون جیمین بود با ذوق از ماشین اومدم پایین و صداش کردم .....
ا.ت : جیمیناااااااا ( بغض )
جیمین : بله ؟ ا.ت عزیزم تویی
ا.ت : دلم واست تنگ شده بود ( با گریه میپره بغل جیمین )
جیمین : منو باش میخواستم سوپرایزتون کنم خودم سومرایز شدم راستی سِیون کجاست ؟
ا.ت : با سوهو رفته شهر بازی ( نویسنده: او راستی سوهو رفت سِیون رو از تهیونگ گرفت باهاش رفتن شهربازی )
جیمین : الهی من دورت بگردم چرا گریه میکنی ؟
ا.ت : دلم واست تنگ شده بود ( اشکاش رو پاک میکنه )
جیمین : من دلم بیشتر تنگ شده بود کویتکم .... میای بریم دور بزنیم
ا.ت : بریم ( لبخند )
ویو ا.ت : نمیخواستم جیمین بفهمه که کوک زندست ولی شاید شب بهش گفتم باید بدونه از یه طرف دیگه از برگشتنش اونقدر ذوق مرگ شده بودم که نگو با دیدنش همهی دردایی که تو نبودش کشیدم رو به کل فراموش کردم عشق من به جیمین بی پایانه ......
ویو جیمین : میخواستم ا.ت رو سوپرایز کنم ولی اون منو دید لعنتی میخواستم اون چهرش رو که وقتی برگشت خونه با دیدن من فکش میکشه پایین رو ببینم ولی نشد ، با ا.ت رفتیم سوار ماشین شدیم ماشین رو من روندم به سمت بازار حرکت کردیم یه چیز میزایی بگیریم سرگرم شیم ( نویسنده : اینا واسه سرگرمی میرن خرید من واسه قیمت پرسیدن میرم هیچی نمیخرم 😅😂😂 )
تو راه ا.ت همهی اتفاق های شکه کننده ای که تو این مدت نبودم رو برام تعریف کرد اینکه سوهو و تینا ازدواج کردن و الان یه دختر ۱۰ ماهه دارن اینکه سِیون عاشق یه دختر شده ولی به رو خودش نمیاره و یه عالمه چیز دیگه ......
جیمین : هنوز نمیتونم عاشق شدن سِیون رو باور کنم نمیتونم حضمش کنم اون هنوز بچس
ا.ت : آره ولی رو خوشگل مدرسشون کراشه میدونی که اون جذاب مدرسس دختره واقعا خوشگله حق داره کاریش نداشته باش لعنتی این سِیون تو جذابی به باباش رفته ....
جیمین : تو اخلاق با خودت مو نمیزنه لجباز و یه دندست ولی راست میگی مثل کوکه ولی وایسا ببینم کوک از منم جذاب تره ؟
ا.ت : معلومه ( لبخند )
جیمین : به زمانه ببین چطور شده زنا به رو شوهرشون میگن یه پسر از تو جذاب تره چی واست کم گذاشتم ؟
ا.ت : شوخی کردم تو خودت ژذابی ( کیوت )
جیمین : ( لبای ا.ت رو سطحی میبوسه ) دلم واسه بوسات تنگ شده بود
ا.ت : ( جیمین رو محکم بوسید )
ویو ا.ت : خدایا تو دلم یه سنگینی حس میکنم خودت مواظبم باش زندگیم رو خودت خوشبخت کن لطفا ....
# پارت ۱۱
ویو ا.ت : میخواستم پامو بزارم رو گاز که دیدمش ..... اون ... اون جیمین بود با ذوق از ماشین اومدم پایین و صداش کردم .....
ا.ت : جیمیناااااااا ( بغض )
جیمین : بله ؟ ا.ت عزیزم تویی
ا.ت : دلم واست تنگ شده بود ( با گریه میپره بغل جیمین )
جیمین : منو باش میخواستم سوپرایزتون کنم خودم سومرایز شدم راستی سِیون کجاست ؟
ا.ت : با سوهو رفته شهر بازی ( نویسنده: او راستی سوهو رفت سِیون رو از تهیونگ گرفت باهاش رفتن شهربازی )
جیمین : الهی من دورت بگردم چرا گریه میکنی ؟
ا.ت : دلم واست تنگ شده بود ( اشکاش رو پاک میکنه )
جیمین : من دلم بیشتر تنگ شده بود کویتکم .... میای بریم دور بزنیم
ا.ت : بریم ( لبخند )
ویو ا.ت : نمیخواستم جیمین بفهمه که کوک زندست ولی شاید شب بهش گفتم باید بدونه از یه طرف دیگه از برگشتنش اونقدر ذوق مرگ شده بودم که نگو با دیدنش همهی دردایی که تو نبودش کشیدم رو به کل فراموش کردم عشق من به جیمین بی پایانه ......
ویو جیمین : میخواستم ا.ت رو سوپرایز کنم ولی اون منو دید لعنتی میخواستم اون چهرش رو که وقتی برگشت خونه با دیدن من فکش میکشه پایین رو ببینم ولی نشد ، با ا.ت رفتیم سوار ماشین شدیم ماشین رو من روندم به سمت بازار حرکت کردیم یه چیز میزایی بگیریم سرگرم شیم ( نویسنده : اینا واسه سرگرمی میرن خرید من واسه قیمت پرسیدن میرم هیچی نمیخرم 😅😂😂 )
تو راه ا.ت همهی اتفاق های شکه کننده ای که تو این مدت نبودم رو برام تعریف کرد اینکه سوهو و تینا ازدواج کردن و الان یه دختر ۱۰ ماهه دارن اینکه سِیون عاشق یه دختر شده ولی به رو خودش نمیاره و یه عالمه چیز دیگه ......
جیمین : هنوز نمیتونم عاشق شدن سِیون رو باور کنم نمیتونم حضمش کنم اون هنوز بچس
ا.ت : آره ولی رو خوشگل مدرسشون کراشه میدونی که اون جذاب مدرسس دختره واقعا خوشگله حق داره کاریش نداشته باش لعنتی این سِیون تو جذابی به باباش رفته ....
جیمین : تو اخلاق با خودت مو نمیزنه لجباز و یه دندست ولی راست میگی مثل کوکه ولی وایسا ببینم کوک از منم جذاب تره ؟
ا.ت : معلومه ( لبخند )
جیمین : به زمانه ببین چطور شده زنا به رو شوهرشون میگن یه پسر از تو جذاب تره چی واست کم گذاشتم ؟
ا.ت : شوخی کردم تو خودت ژذابی ( کیوت )
جیمین : ( لبای ا.ت رو سطحی میبوسه ) دلم واسه بوسات تنگ شده بود
ا.ت : ( جیمین رو محکم بوسید )
ویو ا.ت : خدایا تو دلم یه سنگینی حس میکنم خودت مواظبم باش زندگیم رو خودت خوشبخت کن لطفا ....
۵.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.