عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۷۷ (。☬。)
مین جی خندید سپس دست دیگرش را روی گردن تهیونگ حلقه کرد و بندش را در تکیه بدن تهیونگ گذاشت : خب بریم آقای ؟ .. تهیونگ: .. مانیا نه تهیونگ..
مین جی خندید : باشه اقای تهیونگ میشه منم یه سوال بپرسم ؟
تهیونگ دست هایش را دور پهلو های مین جی حلقه کرد سپس تند بلندش کزپ و روی میز نشوند شیطون چونه مین جی را بوسید : آره بگو .. میشنوم
مین جی کنی تته پته کرد و آروم گفت : تو چرا کاندوم میزاری در حالی که ما ژنو شوهریم .. یعنی نمیخواهی ازم بچه داشته باشی
تعیونگ اخم کرد : چرا این به ذهنت رسید
مین جی: کنجکاو شدم میدونی که جچور دختری هستم .. زود باش دیگه بگو ..
تهیونگ چنگ محکمی از پهلو مین جی گرفت و زانو مین جی را به پهلو خودش چسپاند و تند گفت : نبینم اینو جلوی کسی یکی نباید کسی از این ماجرا چیزی بدونه ..
مین جی ابرو بالا انداخت: پس یعنی فعلا نمیخواهی بچه دار بشیم آره موافقم منم آمادگی شو ندارم
تهیونگ خم شد و گردن مین جی را سفت بوسید و سرش را بلند کرد : درسته زنم باید اینجوری باشه آفرین
هر دو دست هم را گرفتند سپس از اتاق خارج شدن مین جی تنها یک لبخند زد سپس آروم گفت : امروز شبیه من لباس پوشیدی ؟
تهیونگ گنگ نگاهش کرد : چی یعنی منم اینقدر کوتاه میپوشم
مین جی تا حتی تو گلو بلند خندید و دستش را دور بازو تهیونگ حلقه کرد سپس هر دو از سالن به سمت حیاط رفتند : چیمیگی تهیونگ خیلی شوخ طبعی
تهیونگ محو این خنده ها بود سپس نگاه ازش دزدید و آروم گفت : میدونی خیلی زشت میخندی .. مین جی اخم کرد و جدی نگاهش کرد سپس با لحن پوزخند ای گفت : واقعا اگه ببینم وقتی میخندم نگاهم کنی چشماتو درمیارم
تهیونگ صندلی را کشید بیرون تا مین جی بنشیند .. بلاخره این دختر مغرور هم نشست تهیونگ در کنارش نشست ته سان با آمدن تهیونگ آروم گفت : چه عجب زود میامدی گناه نمیکردی
تهیونگ بدون توجه به سخن عمو اش پنکیک را در بشقاب مین جی گذاشت و جدی گفت : بخور دیگه ..
مین جی : میخورم نترس
تهیونگ خندید سپس ابرو بالا انداخت: عه من میترسم ؟ ...
مین جی لقمه ای در دهانش گذاشت با صدا بلند گوشی تند از برداشت سپس با دیدن اسم دوستش بلند شد سپس به سمت درخت ها هجوم برد : بله چطوری ای چون !
ای چون : خوبم مین جی کی میایی سر کار ؟
مین جی خجالت زده خندید و به زمین خیره شد : میبخشی میدونی که تازه عروسم برای شوهر جدیدم باید اشوه بیام
ای چون خندید و آروم گفت. : کارا صفر صفر هستند .. تا نیایی که پیش نمیره ...
مین جی : باشه .. از فردا میام
ای چون : باشه مین جی منتظرم
(。☬。)پارت ۷۷ (。☬。)
مین جی خندید سپس دست دیگرش را روی گردن تهیونگ حلقه کرد و بندش را در تکیه بدن تهیونگ گذاشت : خب بریم آقای ؟ .. تهیونگ: .. مانیا نه تهیونگ..
مین جی خندید : باشه اقای تهیونگ میشه منم یه سوال بپرسم ؟
تهیونگ دست هایش را دور پهلو های مین جی حلقه کرد سپس تند بلندش کزپ و روی میز نشوند شیطون چونه مین جی را بوسید : آره بگو .. میشنوم
مین جی کنی تته پته کرد و آروم گفت : تو چرا کاندوم میزاری در حالی که ما ژنو شوهریم .. یعنی نمیخواهی ازم بچه داشته باشی
تعیونگ اخم کرد : چرا این به ذهنت رسید
مین جی: کنجکاو شدم میدونی که جچور دختری هستم .. زود باش دیگه بگو ..
تهیونگ چنگ محکمی از پهلو مین جی گرفت و زانو مین جی را به پهلو خودش چسپاند و تند گفت : نبینم اینو جلوی کسی یکی نباید کسی از این ماجرا چیزی بدونه ..
مین جی ابرو بالا انداخت: پس یعنی فعلا نمیخواهی بچه دار بشیم آره موافقم منم آمادگی شو ندارم
تهیونگ خم شد و گردن مین جی را سفت بوسید و سرش را بلند کرد : درسته زنم باید اینجوری باشه آفرین
هر دو دست هم را گرفتند سپس از اتاق خارج شدن مین جی تنها یک لبخند زد سپس آروم گفت : امروز شبیه من لباس پوشیدی ؟
تهیونگ گنگ نگاهش کرد : چی یعنی منم اینقدر کوتاه میپوشم
مین جی تا حتی تو گلو بلند خندید و دستش را دور بازو تهیونگ حلقه کرد سپس هر دو از سالن به سمت حیاط رفتند : چیمیگی تهیونگ خیلی شوخ طبعی
تهیونگ محو این خنده ها بود سپس نگاه ازش دزدید و آروم گفت : میدونی خیلی زشت میخندی .. مین جی اخم کرد و جدی نگاهش کرد سپس با لحن پوزخند ای گفت : واقعا اگه ببینم وقتی میخندم نگاهم کنی چشماتو درمیارم
تهیونگ صندلی را کشید بیرون تا مین جی بنشیند .. بلاخره این دختر مغرور هم نشست تهیونگ در کنارش نشست ته سان با آمدن تهیونگ آروم گفت : چه عجب زود میامدی گناه نمیکردی
تهیونگ بدون توجه به سخن عمو اش پنکیک را در بشقاب مین جی گذاشت و جدی گفت : بخور دیگه ..
مین جی : میخورم نترس
تهیونگ خندید سپس ابرو بالا انداخت: عه من میترسم ؟ ...
مین جی لقمه ای در دهانش گذاشت با صدا بلند گوشی تند از برداشت سپس با دیدن اسم دوستش بلند شد سپس به سمت درخت ها هجوم برد : بله چطوری ای چون !
ای چون : خوبم مین جی کی میایی سر کار ؟
مین جی خجالت زده خندید و به زمین خیره شد : میبخشی میدونی که تازه عروسم برای شوهر جدیدم باید اشوه بیام
ای چون خندید و آروم گفت. : کارا صفر صفر هستند .. تا نیایی که پیش نمیره ...
مین جی : باشه .. از فردا میام
ای چون : باشه مین جی منتظرم
- ۳.۱k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط