جان به لب امد ولب برلب جانان نرسید
جان به لب امد ولب برلب جانان نرسید
مرغ پر سوخته در پنجه باز است هنوز
هرکه در سینه دلی داشت به دلذاری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز
همه خفتند بغیراز من وپروانه و شمع
قصه ما دوسه دیوانه دراز است هنوز
من تجربه کردم تو نکن...
اونکه رفت دیگه برنمیگرده ...
مرغ پر سوخته در پنجه باز است هنوز
هرکه در سینه دلی داشت به دلذاری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز
همه خفتند بغیراز من وپروانه و شمع
قصه ما دوسه دیوانه دراز است هنوز
من تجربه کردم تو نکن...
اونکه رفت دیگه برنمیگرده ...
۳.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.