پارت11《brave doll》
#پارت11《brave doll》
#حمایت کن بعد بخون
#کمی اسماته دوس نداری نخون
#گزارش نکن
#حمایت کن
حمایت کن
میخواست پتوی دور کمرش رو دربیاره
ته:بیبی گرلم بهت بدجور نیاز دارم تروخدا
لارا:گمشو از کجا بیبی گرلت شدم من هان?وقتی منو به عنوان برده گرفتی و سیلی زدی چیت بودم?
ته:تروخدا الان باهم لج نکن بهت نیاز دارم
رفتم سمتش و از کمرش گرفتم لبامو نزدیک لباش کردم که هولم داد
لارا:ولم کن
من عروسک خیمه شب بازی تو نیستم
تو با هر سازی که زدی من برقصم
ته:ببین الان دارم پاره میشم
لارا:برو با دخترایی که
همیشه باهاشونی رابطه برقرار کن
ته:حسابت رو میرسم
رفتم پایین
لارا هم پشت سرم مییومد
ته:خدمتکارااا
؟بله ارباب
ته:یکی از دخترا رو بیار پیشم
؟چشم
(علامت دختره^با ناز و عشوه حرف میزنه)
^جانم ارباب
ته: بیا اینجا ببینم
^جانم
که از بازوهاش گرفتم
چون لباسش،لباس خدمتکارا بود
(اسلاید دوم)
کارمو راحت تر میکرد
نشوندم رو پاهام و
واردش کردم که
صداش که از سر
لذت بود و معلوم بود
که راضیه در اومد...
^عاححح ددی تند تر
▪︎▪︎▪︎
لارا:قطره های اشک جلو
چشمام رو گرفت...
کسی که دوسش داشتم داش
با دختر یا بهتره بگم با یه زن هرزه
س*کس میکرد....حالم خوب نبود و
نمیتونستم خودمو کنترل کنم
▪︎▪︎▪︎
که تموم کردیم
ته: پاشو خودتو جم کن
^چشم فقط یه سوال
ته:بنال....چی میخوای
^ناز و عشوه...)میگم که توم
خالی کردی..
ته:فکرشم نکن...
بنظرت اجازه میدم
بچم از یه خدمتکار باشه?
فقط برا رفع نیازم پیشت بودم
معلوم بود اولین بارت با من نبود..
؟هقهقهقهقهق
رومو برگردوندم....
ته:عا...عا..ت..تو ا...اینجا...یی
لارا:هقهقهقخفه شوووووو
عوضییییی......
ته:باهات کار دارم هنو
رفتم ازپاهاش گرفتم و بلند کردم
بردم سمت اتاق شکنجه
(فک میکردین میزارم به همین زودی چیز کنن?)
لارا:ولم کن کجا میبریم
ته:خفه شو
فقطبا تک حرفی که
میزنی کار خودتو سختی میکنی...
رسیدیم به اتاق،اتاقی که درش
طلایی و سیاه رنگ بود و
دورو برش زنجیر ها و
تیغ های بزرگی برآمده بود
و جلوه بود که تازه رنگه
رمزش رو وارد کردم که
با دود های سفیدی باز شد
بوی خون و زنجیر هایی
که تازه برای شکنجه
خریده بودم،میومد
دختره احمق جیغ جیغو
الان آدمت میکنم میبینی
ولی دلم نمیومد اذیتت کنم
بعد از چندین سال ها تونستم
به دستت بیارم اما باید آدم شی
ولی هیچ وقت اشتباه ده سال پیش رو
دوباره نخوام کرد....
گذاشتمش زمین............
ته:نمیخوام اذیتت کنم ولی..
لارا:ولی و زهر مار ریدی
به زندگیم من با افسردگی و
صد تا دارو تونستم فراموشت کنم
هزار تا مشاوره رفتم با هزار تا
تیمارستان معامله کردم با مامانم
و بابام بد شدم بخاطر توی عوضی
چی میخوای ازم هاننن???
چرا باید بعد از ده سال دوباره
جلوم سبز شی???تو منو
با دستای خودت دادی که برم
دیگه چی میخوای ازم
میخواستم فراموشت کنم
تو عشق بچگیه من بودی دیگه....
که لبامو گذاشتم به لباش و یه بوسه طولانی رو
شروع کردم
دوس نداری نخون گزارشم نکن
شرایط پارت بعدی
کامنت²⁰
لایک¹²
#حمایت کن بعد بخون
#کمی اسماته دوس نداری نخون
#گزارش نکن
#حمایت کن
حمایت کن
میخواست پتوی دور کمرش رو دربیاره
ته:بیبی گرلم بهت بدجور نیاز دارم تروخدا
لارا:گمشو از کجا بیبی گرلت شدم من هان?وقتی منو به عنوان برده گرفتی و سیلی زدی چیت بودم?
ته:تروخدا الان باهم لج نکن بهت نیاز دارم
رفتم سمتش و از کمرش گرفتم لبامو نزدیک لباش کردم که هولم داد
لارا:ولم کن
من عروسک خیمه شب بازی تو نیستم
تو با هر سازی که زدی من برقصم
ته:ببین الان دارم پاره میشم
لارا:برو با دخترایی که
همیشه باهاشونی رابطه برقرار کن
ته:حسابت رو میرسم
رفتم پایین
لارا هم پشت سرم مییومد
ته:خدمتکارااا
؟بله ارباب
ته:یکی از دخترا رو بیار پیشم
؟چشم
(علامت دختره^با ناز و عشوه حرف میزنه)
^جانم ارباب
ته: بیا اینجا ببینم
^جانم
که از بازوهاش گرفتم
چون لباسش،لباس خدمتکارا بود
(اسلاید دوم)
کارمو راحت تر میکرد
نشوندم رو پاهام و
واردش کردم که
صداش که از سر
لذت بود و معلوم بود
که راضیه در اومد...
^عاححح ددی تند تر
▪︎▪︎▪︎
لارا:قطره های اشک جلو
چشمام رو گرفت...
کسی که دوسش داشتم داش
با دختر یا بهتره بگم با یه زن هرزه
س*کس میکرد....حالم خوب نبود و
نمیتونستم خودمو کنترل کنم
▪︎▪︎▪︎
که تموم کردیم
ته: پاشو خودتو جم کن
^چشم فقط یه سوال
ته:بنال....چی میخوای
^ناز و عشوه...)میگم که توم
خالی کردی..
ته:فکرشم نکن...
بنظرت اجازه میدم
بچم از یه خدمتکار باشه?
فقط برا رفع نیازم پیشت بودم
معلوم بود اولین بارت با من نبود..
؟هقهقهقهقهق
رومو برگردوندم....
ته:عا...عا..ت..تو ا...اینجا...یی
لارا:هقهقهقخفه شوووووو
عوضییییی......
ته:باهات کار دارم هنو
رفتم ازپاهاش گرفتم و بلند کردم
بردم سمت اتاق شکنجه
(فک میکردین میزارم به همین زودی چیز کنن?)
لارا:ولم کن کجا میبریم
ته:خفه شو
فقطبا تک حرفی که
میزنی کار خودتو سختی میکنی...
رسیدیم به اتاق،اتاقی که درش
طلایی و سیاه رنگ بود و
دورو برش زنجیر ها و
تیغ های بزرگی برآمده بود
و جلوه بود که تازه رنگه
رمزش رو وارد کردم که
با دود های سفیدی باز شد
بوی خون و زنجیر هایی
که تازه برای شکنجه
خریده بودم،میومد
دختره احمق جیغ جیغو
الان آدمت میکنم میبینی
ولی دلم نمیومد اذیتت کنم
بعد از چندین سال ها تونستم
به دستت بیارم اما باید آدم شی
ولی هیچ وقت اشتباه ده سال پیش رو
دوباره نخوام کرد....
گذاشتمش زمین............
ته:نمیخوام اذیتت کنم ولی..
لارا:ولی و زهر مار ریدی
به زندگیم من با افسردگی و
صد تا دارو تونستم فراموشت کنم
هزار تا مشاوره رفتم با هزار تا
تیمارستان معامله کردم با مامانم
و بابام بد شدم بخاطر توی عوضی
چی میخوای ازم هاننن???
چرا باید بعد از ده سال دوباره
جلوم سبز شی???تو منو
با دستای خودت دادی که برم
دیگه چی میخوای ازم
میخواستم فراموشت کنم
تو عشق بچگیه من بودی دیگه....
که لبامو گذاشتم به لباش و یه بوسه طولانی رو
شروع کردم
دوس نداری نخون گزارشم نکن
شرایط پارت بعدی
کامنت²⁰
لایک¹²
۲۱.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.