جونگ کوک با شیطنت به تهیونگ نگاه کردتهیونگ در ارامش اما

جونگ کوک با شیطنت به تهیونگ نگاه کرد،تهیونگ در ارامش اما با عصبانیت زیاد گفت"اگه الان نریم دیر میشه و مجبوریم از زمین فوتبال بریم برج" جونگ کوک از ا.ت فاصله گرفت و سمت تهیونگ رفت،کنار گوشش خم شد و گفت"بیا از زمین فوتبال بریم تا تو هم بیشتر با زن داداش حرف بزنی" تهیونگ نیش خندی زد،از این کلمه خوشش میامد اما سریع جواب داد"دیگه انقدر نزدیک نشو" جونگ کوک کمی عقب رفت،میدونست دوستش خیلی عصبی شده که به اون دختر نزدیک شده اما خودش هم قبول داشت اون دختر زیباست و مهربونه...

این چند پارت ببخشید یکم کوتاه شد،امروز درس داشتم نتونستم به اندازه کافی خوب بنویسم اینا هم به لطف یکی از دوستام که بهم ایده داد نوشتم،احتمال داره تا فردا چند پارت دیگه هم بفرستم
دیدگاه ها (۲)

توی این پارت عکس باجه تلفن و لباس جونگ کوک و تهیونگ و خیابون...

https://wisgoon.com/arez51281 این دوستمون میخواهد فیک بنویسه...

اجوما عصبی بود اما اعتماد کرد"مراقب خودت باش دختر،تو حساس و ...

ا.ت شوکه شده بود و نمیدونست دیر رفتنش به خونه انقدر باعث عصب...

black flower(p,312)

رمان عشق و نفرت پارت۱۱جونگ کوک:آره آت بعد از حرف جونگ کوک لب...

چند شاتیچهار عاشق دیوونهشات ۲از زبان راوی:اون دوتا پسر که مع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط