آیه آمدنت

آیه آمدنت

آغوش که با فاصله نازل شدنی نیست
یک آیه بیارید، دلم، دل شدنی نیست

بیهوده نکن بحث، چنین است و چنان است
این عاشق دیوانه ات عاقل شدنی نیست

باید بپذیرم که اسیرم بپذیرم
زندان پدر سوخته منزل شدنی نیست

من با غم دوریت، مگر می شود ای عشق!
آیینه که با سنگ مقابل شدنی نیست!

چون ماه شب چارده آراسته هستی
افسوس که کام از تو ام حاصل شدنی نیست
محمدخوش بین
دیدگاه ها (۲)

امروز ماروز ها تاریک تر از هر شب شـدهاعتراض ما فقـــط مــطلـ...

عادتبی خیالِ هرچه هست و بود!عادت می کنیتو به این شهر دود اند...

محالدردا که رسیدن به تو یک خواب و خیال استافسوس که از راه تو...

جهلشانه ها خم گشته و سرها به زیر بارهاستبار اول نیست این سرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط