محال

محال

دردا که رسیدن به تو یک خواب و خیال است
افسوس که از راه تو برگشت محال است

بیهوده به چشم همه مغرور نگشتم‌
برسینه ی من داغ تو مانند مدال است

در کوره ی این کوزه گران خامم و خامم
در حسرت یک فوت تو این تکه سفال است

ای کاش نسیمی بوزد برتن داغم
تا بلکه بدانی که چه در قلب ذغال است

تکرار کن ای عقل! تو هم گفته ی دل را
برگشتن از این عشق محال است، محال است

محمد خو ش بین
دیدگاه ها (۱)

آیه آمدنتآغوش که با فاصله نازل شدنی نیست یک آیه بیارید، دلم،...

امروز ماروز ها تاریک تر از هر شب شـدهاعتراض ما فقـــط مــطلـ...

جهلشانه ها خم گشته و سرها به زیر بارهاستبار اول نیست این سرد...

امشب میان این گلو یک بغض مهمان من استاین سرفه های لعنتی آهنگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط