مروارید سفید
مروارید سفید
پارت ²
جئون:اون کثافت به من خیانت کرده میفهمی؟؟؟
ات:خیانت نکرده گفتش تورو نمیخواد.بعدشم توعم که ازش خوشت نمیاد اینقدر باهاش بحث نکن...
جئون:پوف...راست میگی..گور برادرش
ات:خفه شو!
جئون:هه...از کیم تهیونگ خوشت اومده؟
ات:کی گفته؟
جئون:والا تو هیچوقت غیرتی نمیشدی برای پسرا
ات:اون فرق داره..اون برادر دوستمه
جئون:صحیح...
ات:کوک؟
جئون:چته؟
ات:دوسم داری؟
جئون:چرا نباید دوستت داشته باشم؟چه سوالاتی توی چه مواقعی میپرسی(پوکر)
ات:هعی..منم دوستت دارممم
جئون:(خنده)
مروارید سفید
(فردا)
ویو ات:دست کوکو گرفتم و سوار تاکسی شدیم...وقتی رسیدیم همه داشتن بد نگام میکردن انگار که نمیدونن ما خواهر و برادریم..وارد کلاس شدیم و کوک سره جاش نشست و منم سره جام..لیا هم اومدش...داشتیم باهم حرف میزدیم..
(بعد کلاس)
از کلاس اومدم بیرون و رفتم توی دستشویی...صورتمو شستم که یهو دره دستشویی بسته شد...رومو به پشت کردم که دیدم...تهیونگه....به سمتم اومد و چسبوندم به دیوار...دستاشو دورم گذاشت..نمیتونستم جایی برم...
تهیونگ:لعنتی..
ات:استاد حالت خوبه؟
تهیونگ:نیازت دارم...
صورتشو به سمتم اورد که زدم توی صورتش..
ات:برو گمشو از جلوی چشمام!(عصبی)
تهیونگ:(پوزخند)
دستای بزرگشو به سمت دستای کوچیکم برد و دستامو با یه دستش گرفت و پین کرد...
ات:نکننن(بغض)
تهیونگ:(پوزخند)ولت نمیکنم
ات:جیغ میکشمااااا
تهیونگ:...
ات:(جیغ فرا بنفش)
تهیونگ:اوی گوشم کر شد!(عصبی)
ات:ولم کن(بغض)
صورتشو نزدیکم کرد...تا خواستش لبمو ببوسه یکی دره دستشوییو باز کرد...تهیونگ صورتشو اونطرفی کرد که....
شرایط
لایک:۱۰
کامنت:۵
پارت ²
جئون:اون کثافت به من خیانت کرده میفهمی؟؟؟
ات:خیانت نکرده گفتش تورو نمیخواد.بعدشم توعم که ازش خوشت نمیاد اینقدر باهاش بحث نکن...
جئون:پوف...راست میگی..گور برادرش
ات:خفه شو!
جئون:هه...از کیم تهیونگ خوشت اومده؟
ات:کی گفته؟
جئون:والا تو هیچوقت غیرتی نمیشدی برای پسرا
ات:اون فرق داره..اون برادر دوستمه
جئون:صحیح...
ات:کوک؟
جئون:چته؟
ات:دوسم داری؟
جئون:چرا نباید دوستت داشته باشم؟چه سوالاتی توی چه مواقعی میپرسی(پوکر)
ات:هعی..منم دوستت دارممم
جئون:(خنده)
مروارید سفید
(فردا)
ویو ات:دست کوکو گرفتم و سوار تاکسی شدیم...وقتی رسیدیم همه داشتن بد نگام میکردن انگار که نمیدونن ما خواهر و برادریم..وارد کلاس شدیم و کوک سره جاش نشست و منم سره جام..لیا هم اومدش...داشتیم باهم حرف میزدیم..
(بعد کلاس)
از کلاس اومدم بیرون و رفتم توی دستشویی...صورتمو شستم که یهو دره دستشویی بسته شد...رومو به پشت کردم که دیدم...تهیونگه....به سمتم اومد و چسبوندم به دیوار...دستاشو دورم گذاشت..نمیتونستم جایی برم...
تهیونگ:لعنتی..
ات:استاد حالت خوبه؟
تهیونگ:نیازت دارم...
صورتشو به سمتم اورد که زدم توی صورتش..
ات:برو گمشو از جلوی چشمام!(عصبی)
تهیونگ:(پوزخند)
دستای بزرگشو به سمت دستای کوچیکم برد و دستامو با یه دستش گرفت و پین کرد...
ات:نکننن(بغض)
تهیونگ:(پوزخند)ولت نمیکنم
ات:جیغ میکشمااااا
تهیونگ:...
ات:(جیغ فرا بنفش)
تهیونگ:اوی گوشم کر شد!(عصبی)
ات:ولم کن(بغض)
صورتشو نزدیکم کرد...تا خواستش لبمو ببوسه یکی دره دستشوییو باز کرد...تهیونگ صورتشو اونطرفی کرد که....
شرایط
لایک:۱۰
کامنت:۵
۴.۷k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.