پارت38
#پارت38
من ازت متنفر نیستم
بعد یکساعت تهیونگ و با بدبختی شوت کردیم بیرون
البته شوگا خیلی از امدنش خشحال بود واقعا نمیدونم چرا اینقد باهاش گرم بود اون رفتار هایی ک با این پسر داشت و با جیمین بدبخت نداشت
به طرف میزش رفت و نشست رو صندلیش نگاهش و دوخت به من
شوگا: چرا بهت میگم بیا پیش خودم بشین لج میکنی؟ بازم ک شروع کردی خانم مین
-حال نداشتم
پوفی کرد
شوگا: لطفا از این به بعد حال داشته باش.. میمونی تا دو ساعت دیگ باهم بریم؟
-یا یونگیا من تا دوساعت اینجا بمونم چ گهی بخورم
شوگا: من چمیدونم یه گهی پیدا کن بخور
-من میرم خونه
شوگا: عمراا اصن حرفش و نزن هوا تاریک شده
-به من چه من میخوام برم خونه
شوگا: همین که هست میخاستی نیای
با غر غر نشستم سر جام شعت لعنتی گوشیمم خاموش شده بود
دستمو زدم زیر چونم
که ینفر در زد
شوگا درحالی ک سرشو تو برکه های روبروش بود بدون اینکه نگاهشو ازشون بگیره گفت کع طرف بیاد داخل
در با شدت باز شد و بورام با سرخشی همیشگیش پرید داخل
بورام: گل باغچتون امد
شوگا با صورت مچاله و درهم خدش و رو تکیه صندلیش ولو کرد
شوگا: باز این قربت امد
بورام: زرت و پرت نکن
خنده ای کرد و مشغول کارش شد
با ذوق به طرفم امد و خدش و انداخت روی صندلی جفتیم
بورام: چطوری رفیق؟
-مرصی خدت خبی؟ چرا امدی اینجا؟
بورام: امدم پیش تو دیگع
ــــــــــ
شرط
۲۰لایک
من ازت متنفر نیستم
بعد یکساعت تهیونگ و با بدبختی شوت کردیم بیرون
البته شوگا خیلی از امدنش خشحال بود واقعا نمیدونم چرا اینقد باهاش گرم بود اون رفتار هایی ک با این پسر داشت و با جیمین بدبخت نداشت
به طرف میزش رفت و نشست رو صندلیش نگاهش و دوخت به من
شوگا: چرا بهت میگم بیا پیش خودم بشین لج میکنی؟ بازم ک شروع کردی خانم مین
-حال نداشتم
پوفی کرد
شوگا: لطفا از این به بعد حال داشته باش.. میمونی تا دو ساعت دیگ باهم بریم؟
-یا یونگیا من تا دوساعت اینجا بمونم چ گهی بخورم
شوگا: من چمیدونم یه گهی پیدا کن بخور
-من میرم خونه
شوگا: عمراا اصن حرفش و نزن هوا تاریک شده
-به من چه من میخوام برم خونه
شوگا: همین که هست میخاستی نیای
با غر غر نشستم سر جام شعت لعنتی گوشیمم خاموش شده بود
دستمو زدم زیر چونم
که ینفر در زد
شوگا درحالی ک سرشو تو برکه های روبروش بود بدون اینکه نگاهشو ازشون بگیره گفت کع طرف بیاد داخل
در با شدت باز شد و بورام با سرخشی همیشگیش پرید داخل
بورام: گل باغچتون امد
شوگا با صورت مچاله و درهم خدش و رو تکیه صندلیش ولو کرد
شوگا: باز این قربت امد
بورام: زرت و پرت نکن
خنده ای کرد و مشغول کارش شد
با ذوق به طرفم امد و خدش و انداخت روی صندلی جفتیم
بورام: چطوری رفیق؟
-مرصی خدت خبی؟ چرا امدی اینجا؟
بورام: امدم پیش تو دیگع
ــــــــــ
شرط
۲۰لایک
۷.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.