هیچ قطب نمایی نتوانست

هیچ قطب نمایی نتوانست
سمت دردهای ما را نشان دهد
از دیروز که روزمره
تا تمام امروزمان درد می کند
این روزها
فاصله ها مسری شدند

بن بست سراغ بوسه های پنهانی مان را می گرفت
خبر نداشت
من و تو خاطره شده ایم و
حالا "ما" درد می کند
دورترین نقطه ی فرارمان
بالای شهر بود
که وجدان درد داشت
غروب جمعه هایی که انگار
یتیم شده بودند
و پاکت سیگاری که
برای آن همه درد
تنها یک نخ سیگار داشت...


________________
حمیدرضا نجات
از مجموعه ی "اثر پروانه ای"
دیدگاه ها (۱)

"سلام...این منم".آمده از دیروزشکسته در امروزبی شکنمی رسم به ...

می خواهمآنقدر از دوست داشتن بنویسمتا تمام مردم زمینبه دنبال ...

اصلا همین حال وهمین روز وهمین ساعت!اصلنبه شبهای بدونِ بودنتل...

سایه ای دور و برت دیدم و حرفی نزدممات و مبهوت تو خشکیدم و حر...

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط