✉️پاکت نجومی
✉️پاکت نجومی
🔻حجتالاسلام پیردهقان ماجرای دریافت پاکت روضه را اینگونه روایت کرده است:
🔸عکس پاکتو ببینید دوباره؛ تا داستانشو براتون تعریف کنم؛ نوشته: "ببخشید اگر مبلغ صله کم است؛ انشاءالله امام حسین جبران میکند"
🔸روضه رو که خوندم داشتم از مسجد میرفتم بیرون، دیدم پشت سرم راه افتاده و صدام میکنه...
🔹حاج اقا...
🔸 جونم بابا جان ؟!
🔹من خادم همین مسجدم؛ خونمون اون اتاقه که تو حیاط مسجده (اشاره کرد به یه اتاق کنار حیاط مسجد)
🔸بله در خدمتم! کمکی ازم بر میاد ؟
(اول فکر کردم کمک نقدی میخواد)
🔹 حاج اقا من خانومم زمین گیره نمیتونه بیاد بشینه تو مجلس روضه ؛ میشه تشریف بیارید یه چند خط براش روضه بخونید؟! (انگار مغزم سوت کشید)
🔸جلو جلو رفت، درو باز کرد و یه چادر کشید رو سر خانومش...
🔹یه پیر زن رو ویلچر تو یه اطاق کوچیک !
🔹پیرزن تا منو دید گل از گلش شکفت...
🔹نمی تونست حرف بزنه ولی با چشماش کلی ازم استقبال کرد.
🔹روضه رو شروع کردم دیدم انگار پیر زن داره جون میده؛ دلم نیومد بیشتر گریشو ببینم...؛ خودمم حالم خراب شده بود و میخواستم داد بزنم
🔹روضه رو تموم کردم گوشه چادرشو بوسیدم.
🔹اومدم بیام بیرون
🔸دیدم پیرمرد یه پاکت گذاشت تو جیبم؛ قبول نکردم زد زیر گریه
🔸گفت به این روضه که خوندی اگه قبول نکنی شکایت میکنم به حضرت زهرا.
🔸پاکتو داد دستمم بوسید گفت: "کمه ولی امام حسین زیادش میکنه"
🔹پشت فرمون از خود مسجد تا خونه گریه کردم...
🔻 پی نوشت:
تا آخر عمر این دو تا ده هزار تومنی رو نگه می دارم و به خونواده و رفقام وصیت میکنم وقتی مُردم اینو بذارید تو قبرم؛ چون پیرمرد بهم وعده داد: امام حسین، زیادش میکنه!
#یاحسین #دست_ما_را_به_محرم_برسانید_فقط
🔻حجتالاسلام پیردهقان ماجرای دریافت پاکت روضه را اینگونه روایت کرده است:
🔸عکس پاکتو ببینید دوباره؛ تا داستانشو براتون تعریف کنم؛ نوشته: "ببخشید اگر مبلغ صله کم است؛ انشاءالله امام حسین جبران میکند"
🔸روضه رو که خوندم داشتم از مسجد میرفتم بیرون، دیدم پشت سرم راه افتاده و صدام میکنه...
🔹حاج اقا...
🔸 جونم بابا جان ؟!
🔹من خادم همین مسجدم؛ خونمون اون اتاقه که تو حیاط مسجده (اشاره کرد به یه اتاق کنار حیاط مسجد)
🔸بله در خدمتم! کمکی ازم بر میاد ؟
(اول فکر کردم کمک نقدی میخواد)
🔹 حاج اقا من خانومم زمین گیره نمیتونه بیاد بشینه تو مجلس روضه ؛ میشه تشریف بیارید یه چند خط براش روضه بخونید؟! (انگار مغزم سوت کشید)
🔸جلو جلو رفت، درو باز کرد و یه چادر کشید رو سر خانومش...
🔹یه پیر زن رو ویلچر تو یه اطاق کوچیک !
🔹پیرزن تا منو دید گل از گلش شکفت...
🔹نمی تونست حرف بزنه ولی با چشماش کلی ازم استقبال کرد.
🔹روضه رو شروع کردم دیدم انگار پیر زن داره جون میده؛ دلم نیومد بیشتر گریشو ببینم...؛ خودمم حالم خراب شده بود و میخواستم داد بزنم
🔹روضه رو تموم کردم گوشه چادرشو بوسیدم.
🔹اومدم بیام بیرون
🔸دیدم پیرمرد یه پاکت گذاشت تو جیبم؛ قبول نکردم زد زیر گریه
🔸گفت به این روضه که خوندی اگه قبول نکنی شکایت میکنم به حضرت زهرا.
🔸پاکتو داد دستمم بوسید گفت: "کمه ولی امام حسین زیادش میکنه"
🔹پشت فرمون از خود مسجد تا خونه گریه کردم...
🔻 پی نوشت:
تا آخر عمر این دو تا ده هزار تومنی رو نگه می دارم و به خونواده و رفقام وصیت میکنم وقتی مُردم اینو بذارید تو قبرم؛ چون پیرمرد بهم وعده داد: امام حسین، زیادش میکنه!
#یاحسین #دست_ما_را_به_محرم_برسانید_فقط
۱.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.