ات: با تهیونگ رفتیم و خدمتکار هم پشت سر من و تهیونگ داشت
ات: با تهیونگ رفتیم و خدمتکار هم پشت سر من و تهیونگ داشت چمدونمو میاورد که تهیونگ گفت
تهیونگ: ات نظرت چیه بیای تو اتاق من جونمون در خطره جویون هر لحظه ممکنه برگرده و خدایی نکرده به تو آسیب برسونه
ات: نمیدونم ولی مزاحمت میشم اتاقتم با تم با دو تا تخت جاش کوچیک میشه یهو تفنگ به من بدی بسه مزاحمت نمیشم
تهیونگ:ات چرا چرت و پرت میگی تازشم قرار نیست رو تخت دیگه ای بخوابی پیش خودم رو تخت خودم میخوابی اتاق منم اونقدر بزرگ هست که ۱۰۰۰ نفر توش جا میشن
ات: خب حالا پولدار ، باشه قبوله
تهیونگ:بریم پس اتاق من
ات: رسیدیم به اتاقش با اتاق من خیلی فاصله داشت
داشتن میرفتن که ات میوفته زمین و بنظر درد داره و گریه میکنه
ات: ای ، ای دستمم ( با گریه )
تهیونگ: دویدم سمتش هی تو ( رو به خدمتکار ) بدو دکتر صدا کن
ات: نه نمیتونم دستم درد میکنه ای ای
خدمتکار: من از پزشکی یچیزایی سرم میشه یعنی شغلمه
تهیونگ: پس منتظر چی ای
خدمتکار : پس ببرینش رو تخت من برم جعبه کمک های اولیه رو بیارم
تهیونگ : باشه
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت
داشت از درد گریه میکرد و منم همراهش اشک میریختم و مدام میگفتم : همش تقصیر منه ،خوب میشی تحمل کن
خدمتکار : اومدم
تهیونگ: مرسی لطفا زودتر
رفتم بیرون وایسادم چون تحمل دیدن درد کشیدنای اتو نداشتم
خدمتکار بعد ۱۵ دقیقه اومد بیرون
تهیونگ: چی شد ؟
خدمتکار: بهش چرک خشک کن توی سرم ارامبخش زدم و پانسمانشو عوض کردم بزارین یزره استراحت کنه بعد که سرم تموم شد یا خودتون بکشیدش بعد روش پنبه بزارین یا منو صدا کنین
تهیونگ: ممنونم من مدیونتم خیلی ممنون
خدمتکار سری تکون داد و رفت منم رفتم تو اتاقم پیش ات
وارد اتاق شدم و ات رو دیدم که چند قطره از اشکاش رو صورتش بود با دستم پاکش کردم
خیلی معصومانه خوابیده بود
رفتم جلوتر و توی نیم سانتی صورتش قرار گرفتم و پیشونیشو بوسیدم و موهاشو نوازش کردم
ادامه دارد...
تهیونگ: ات نظرت چیه بیای تو اتاق من جونمون در خطره جویون هر لحظه ممکنه برگرده و خدایی نکرده به تو آسیب برسونه
ات: نمیدونم ولی مزاحمت میشم اتاقتم با تم با دو تا تخت جاش کوچیک میشه یهو تفنگ به من بدی بسه مزاحمت نمیشم
تهیونگ:ات چرا چرت و پرت میگی تازشم قرار نیست رو تخت دیگه ای بخوابی پیش خودم رو تخت خودم میخوابی اتاق منم اونقدر بزرگ هست که ۱۰۰۰ نفر توش جا میشن
ات: خب حالا پولدار ، باشه قبوله
تهیونگ:بریم پس اتاق من
ات: رسیدیم به اتاقش با اتاق من خیلی فاصله داشت
داشتن میرفتن که ات میوفته زمین و بنظر درد داره و گریه میکنه
ات: ای ، ای دستمم ( با گریه )
تهیونگ: دویدم سمتش هی تو ( رو به خدمتکار ) بدو دکتر صدا کن
ات: نه نمیتونم دستم درد میکنه ای ای
خدمتکار: من از پزشکی یچیزایی سرم میشه یعنی شغلمه
تهیونگ: پس منتظر چی ای
خدمتکار : پس ببرینش رو تخت من برم جعبه کمک های اولیه رو بیارم
تهیونگ : باشه
براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت
داشت از درد گریه میکرد و منم همراهش اشک میریختم و مدام میگفتم : همش تقصیر منه ،خوب میشی تحمل کن
خدمتکار : اومدم
تهیونگ: مرسی لطفا زودتر
رفتم بیرون وایسادم چون تحمل دیدن درد کشیدنای اتو نداشتم
خدمتکار بعد ۱۵ دقیقه اومد بیرون
تهیونگ: چی شد ؟
خدمتکار: بهش چرک خشک کن توی سرم ارامبخش زدم و پانسمانشو عوض کردم بزارین یزره استراحت کنه بعد که سرم تموم شد یا خودتون بکشیدش بعد روش پنبه بزارین یا منو صدا کنین
تهیونگ: ممنونم من مدیونتم خیلی ممنون
خدمتکار سری تکون داد و رفت منم رفتم تو اتاقم پیش ات
وارد اتاق شدم و ات رو دیدم که چند قطره از اشکاش رو صورتش بود با دستم پاکش کردم
خیلی معصومانه خوابیده بود
رفتم جلوتر و توی نیم سانتی صورتش قرار گرفتم و پیشونیشو بوسیدم و موهاشو نوازش کردم
ادامه دارد...
۵.۰k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.