نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید

نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید

مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا
الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید


«سعدی»
دیدگاه ها (۱)

ترک یاران کرده ای ای بی وفا، یار این کند؟دل زپیمان برگرفتی، ...

در آن ساعت که خواهند این و آن مُردنخواهند از جهان بیش از کفن...

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزارا...

مهره‌ای از #جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهانگر #رقیب او بداند گو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط