love is a killer
love is a killer
p.⁴⁴ end
ویو نویسنده
( در اتاق باز شد و یه نفر وارد اتاق شد )
؟؟ رئیس کیم اومد
! من میرم اینو هم بیارین
( اون مردا اومدن و دخترکی که از شدت شلاق هایی که خورده بود بی جون افتاده بود رو بلند کردن و بردن توی اتاقی که پسرک نشسته بود بسرم تا عشقش رو تو اون وضعیت دید غصبی تر از قبل شد اون موقه پسرک میتونست دست تنها کل افراد اونجا رو قتل عام کنه اما میترسید بلایی سر دخترک بیاد )
- چی میخوای
! باهام قمار کن
-میدونی من با بازنده ها قمار نمیکنم
! شرطش اینه اگه تو بردی هرزه کوچولوت( ات رو میگه ) رو میبری ولی اگه من ۵ تا از بار های اسلحه هاتون باید بدی و ات رو
- ( نفسش رو بیرون داد ) باشه
• ۱۰ مین بعد •
! این دست رو من بردم کیم فکر کنم قراره امروز ببازی ( نیشخند )
• ۲۵ مین بعد •
- خب من بردم پس خدافظ( رفت سمت آت )
! من به این آسونی نمیبازم ( اسلحش رو گرفت سمت ات )
! اگه یه قدم دیگه بری یه گلوله تو سرش خالی می کنم ( یهو در باز شد و افراد تهیونگ و سوهو با شوگا و کوک ریختن تو )
× شرمنده اگه دیر شد
! واوو کیم واقعا باور نکردنی هستی هیچ کس نمیتونه قدم بعدیت رو پیش بینی کنه
÷ الکی اسمش کیم ویکتور نیست
- یورا؟
= ما گفتیم بمونه خودش اومد
- ای بابا ( یهو تفنگش رو در آورد و به پای پائولو شلیک کرد و دویید سمت ات )
- ات خوبی
خوبم( با صدایی که از ته چاه بیرون میاد )
- یورا
÷ بله
- ات رو ببر تو ماشین و برین عمارت ما الان میایم
÷ باشه
نه تهیونگ
- برینع
! من به این زودیا نمیبازم ( به قلب تهیونگ شلیک کرد )
ویو نویسنده
( پسرک به زمین افتاد و غرق در خون روی زمین افتاده بود و دخترک با جیغ و گریه به سمت پسرک دویید کنار پسرک نشست و دستای کشیده پسرم رو با دستای ظریف و کوچیکش گرفت و همینطور اشک هاش یکی پس از دیگری میریختن پسرک با بی جونی دستش رو به صورت دخترم رسوند )
- خیلی دوست دارم
اینجوری نکن جوری نگو که انگار دیگه قرار نیست ببینمت تو نباید بمیری من بدون تو نمیتونم ( گریه)
- من نمیمرم ولی
ولی چی تو نباید بمیری بهم قول بده این آخرش نیست نباید این جوری تموم بشه ( گریه و بغض سگی )
- قول میدم ولی بخشید که بخاطر من به در دسر افتادی
( همچنان گریه )
- گریه نکن پرنسسم تو باید همیشه بخندی ( لبخند )
• دو ساعت بعد •
[ ادامه تو کامنتا ]
فصل دوم داره ⬆️
p.⁴⁴ end
ویو نویسنده
( در اتاق باز شد و یه نفر وارد اتاق شد )
؟؟ رئیس کیم اومد
! من میرم اینو هم بیارین
( اون مردا اومدن و دخترکی که از شدت شلاق هایی که خورده بود بی جون افتاده بود رو بلند کردن و بردن توی اتاقی که پسرک نشسته بود بسرم تا عشقش رو تو اون وضعیت دید غصبی تر از قبل شد اون موقه پسرک میتونست دست تنها کل افراد اونجا رو قتل عام کنه اما میترسید بلایی سر دخترک بیاد )
- چی میخوای
! باهام قمار کن
-میدونی من با بازنده ها قمار نمیکنم
! شرطش اینه اگه تو بردی هرزه کوچولوت( ات رو میگه ) رو میبری ولی اگه من ۵ تا از بار های اسلحه هاتون باید بدی و ات رو
- ( نفسش رو بیرون داد ) باشه
• ۱۰ مین بعد •
! این دست رو من بردم کیم فکر کنم قراره امروز ببازی ( نیشخند )
• ۲۵ مین بعد •
- خب من بردم پس خدافظ( رفت سمت آت )
! من به این آسونی نمیبازم ( اسلحش رو گرفت سمت ات )
! اگه یه قدم دیگه بری یه گلوله تو سرش خالی می کنم ( یهو در باز شد و افراد تهیونگ و سوهو با شوگا و کوک ریختن تو )
× شرمنده اگه دیر شد
! واوو کیم واقعا باور نکردنی هستی هیچ کس نمیتونه قدم بعدیت رو پیش بینی کنه
÷ الکی اسمش کیم ویکتور نیست
- یورا؟
= ما گفتیم بمونه خودش اومد
- ای بابا ( یهو تفنگش رو در آورد و به پای پائولو شلیک کرد و دویید سمت ات )
- ات خوبی
خوبم( با صدایی که از ته چاه بیرون میاد )
- یورا
÷ بله
- ات رو ببر تو ماشین و برین عمارت ما الان میایم
÷ باشه
نه تهیونگ
- برینع
! من به این زودیا نمیبازم ( به قلب تهیونگ شلیک کرد )
ویو نویسنده
( پسرک به زمین افتاد و غرق در خون روی زمین افتاده بود و دخترک با جیغ و گریه به سمت پسرک دویید کنار پسرک نشست و دستای کشیده پسرم رو با دستای ظریف و کوچیکش گرفت و همینطور اشک هاش یکی پس از دیگری میریختن پسرک با بی جونی دستش رو به صورت دخترم رسوند )
- خیلی دوست دارم
اینجوری نکن جوری نگو که انگار دیگه قرار نیست ببینمت تو نباید بمیری من بدون تو نمیتونم ( گریه)
- من نمیمرم ولی
ولی چی تو نباید بمیری بهم قول بده این آخرش نیست نباید این جوری تموم بشه ( گریه و بغض سگی )
- قول میدم ولی بخشید که بخاطر من به در دسر افتادی
( همچنان گریه )
- گریه نکن پرنسسم تو باید همیشه بخندی ( لبخند )
• دو ساعت بعد •
[ ادامه تو کامنتا ]
فصل دوم داره ⬆️
۸.۴k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.