گفت هنوزم برای غر زدن آدمای خسته گوش داری

گفت هنوزم برای غر زدن آدمای خسته گوش داری؟
گوش شدم ‌.‌..
گفت نه پیاده روی می‌کنم؛
نه کاری میکنم ...
تا لنگ ظهرم می خوابم ،
ولی خسته‌ام ...
روحم پا درد گرفته از بس دنبال خودش گشته ....
بدن درد گرفته از بس فکر و خیال رو دوشش گرفته ...
یادته چقدر می گفتم به درک ...؟
دیگه نمی‌خوام بگم به درک؛
چون دلم می خواد برگردم به روزهایی
که هر اتفاق خوبی خوشحالم می‌کرد ...
روزهایی که با هر خبر بدی ناراحت می‌شدم‌ ...
شور و شوق زندگی‌رو می‌خوام ...
یادته همیشه می‌گفتی زندگی‌رو نمیشه زد عقب...
جلو چی ...؟
نمیشه بزنیم جلو ...؟!
یه سال، دو سال، ده سال..
شاید چند سال دیگه حال‌مون بهتر از الان باشه هان؟
بهش گفتم اگه بدتر بود چی؟
گفت به درک ... به درک ... به درک ...
فقط می‌خوام این روزها نباشم ...
میشه ...؟

#حسین_حائریان
دیدگاه ها (۱)

مثلا سی سال پیش به دنیا می آمدیم؛تو چادر سفید به سرِ ،زنبیل ...

با من به گذشته بیادارم از حال می روم !#آرش_ناجى

در نبودتشعری تازه‌ام...!سپیدم و مرا تاب قافیه‌ای نیست.پیری م...

‏من همونی ام که وقتی ماسک هم میزنی به صورتت ،احوالت رو متوجه...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

یادم رفته بود یه جایی به نام ویسگون تو بچگی فعالیت میکردم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط