با من بگو
با من بگو
از پنجرهی کدام کلمات به جهان مینگری،
ای مهربان
بنشان مرا کنار خویش
تا ببینم چگونه
با هستی به گفتگو مینشینی
و در گوش آسمان چه نجوا میکنی،
آینه را به چه نامی صدا میزنی
و به گاه بازیگوشی ، گیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ میسپاری
در خلوتت
از چه به شگفت در می آیی،
کدام ترانه را زمزمه می کنی به گاهِ دلتنگی
و چگونه دست افشان میکنی به گاهِ شادی
بنشان مرا کنار خویشِ تنت
اجازهبده در کنار تو، آغوشم پر از بودن شود
بگذار از پنجرهی تو به هستی بنگرم...
#قشنگ
از پنجرهی کدام کلمات به جهان مینگری،
ای مهربان
بنشان مرا کنار خویش
تا ببینم چگونه
با هستی به گفتگو مینشینی
و در گوش آسمان چه نجوا میکنی،
آینه را به چه نامی صدا میزنی
و به گاه بازیگوشی ، گیسوانت را به دست کدامین نسیمِ گستاخ میسپاری
در خلوتت
از چه به شگفت در می آیی،
کدام ترانه را زمزمه می کنی به گاهِ دلتنگی
و چگونه دست افشان میکنی به گاهِ شادی
بنشان مرا کنار خویشِ تنت
اجازهبده در کنار تو، آغوشم پر از بودن شود
بگذار از پنجرهی تو به هستی بنگرم...
#قشنگ
۲.۵k
۰۵ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.