وانشات از Jungkook

_ جونگکوک منو نگاه کن
سرش رو نیاورد بالا
_ جونگکوک
+ ببخشید
به بچتون نگاه کرد و گفت : توهم یه چیزی بگو
بچتون بهت نگاه کرد و گفت : مامانی ببخشید
_ ببخشم ؟ یه نگاه به خونه کردین ؟
با مظلومیت نگاهت کردن
_ اونجوری نگاهم نکنیننن
× مامانی ببخشید دیگه
_ نه نمیشه
+ خواهش میکنم هرکاری بگی انجام میدیم
× اره اره
یه لبخند خبیث زدی و گفتی: بلند شین
با ترس بلند شدن که گفتی: همین الان گند واری هاتون رو تمیز میکنین
× ولی...
_ ولی و اما نداره زوددد
+ باشه عزیزم تو فقط عصبی نشو
یه لبخند فیک زد و شروع کردن به تمیز کردن
ساعت از دوازده گذشته بود که دیگه دلت رحم اومد و گفتی: بسه
نفس عمیق کشیدن و اومدن طرفت
+ عزیزم حالا مارو بخشیدی؟
یکم فکر کردی و بعد یه لبخند زدی و گفتی: اره
دوتایی اومدن طرفت و بغلت کردن
× خب دیگه بریم بخوابیم من خیلی خسته ام
_ اوهوم باشه پس زود برو توی اتاقت و بخواب
× باشه شب بخیر
+ شب بخیر
_ خب ماهم بریم بخوابیم
+ باشه
╭─
│ ⌞ #𝘸𝘢𝘯𝘴𝘩𝘢𝘵 , #jk , #kooki
│ᯏ‌‌․˖ @army_bts_ot7
╰──────╌╌╌╌╌╌
دیدگاه ها (۳)

پیجش عالیه...فالو شه https://wisgoon.com/Limihnow

رمان شخص سوم پارت ۵

رمان شخص سوم پارت ۴

رمان شخص سوم پارت ۳

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

رمان اوشی نوکو قسمت ۷🎀🔮من گفتم دیگه بسه بریم بخوابیم😴 روبی گ...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط