کجاست دختر پاییز باغ کودکی ات

کجاست دختر پاییز،  باغ کودکی ات
کلاه پوپکـی و سینـه ریــز میخکــی ات

دلــم گرفته و دنبال خلوتــی دنجــــم
که باز بشکفم از بوسه ی یواشکی ات

کــه باز بشکفم و باز بشکفم با تـــو
کمی برقص مرا در لباس پولکی ات

چقدر خاطره دارم از آن دهان مَلَس
زبــان شیرینت بــا لب لواشکـی ات

شبـی بغــل کن و بـر سیـنه ات بخــوابانــم
به یاد حسرت شب های بی عروسکی ات

چگونه در ببرم جان از این هوا تو بگو
اگر رها شـوم از "بازوان پیچکی ات"*

اسیــر وشادم چــو بـادبـادکـــی بستــه
به شاخه های درختان باغ کودکی ات !
دیدگاه ها (۴)

مانده ام تا چه کنم اینهمه تنهایی رایا تو بی من چه کنی آنهمه ...

این هوای دل تنگ‌ است که می گریاند؟یا صدای غزلت باز مرا می خو...

عاقبت فاصلہ افتاد میاڹ مڹ و-تواینچنیڹ ریخت بہ هم روح و رواڹ ...

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدمنقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط