رمان عشق جاودان
رمان عشق جاودان
پارت ۱۸
ویو چویا
وارد مدرسه شدم همون طور نگاه همه به من بود واسه چی بود ؟! میخاستم برم سمت کلاسم که اقای هونگ صدام کرد اقای هونگ مدیر مدرسه بود
اقای هونگ: چویا بیا داخل دفترم
چویا:چشم
وارد دفتر شدم که لب باز کرد و گفت
اقای هونگ: چویا میدونم رفتار بچها باهات خوب نیست ولی از این به بعد همه بهت قراره باهات خوب شن اگه نشن تو از این مدرسه انتقالی میگیری
یعنی چی
چویا:میشه واضح تر بگید
اقای هونگ: اقای اوسامو تاکید کردن که رفتار بچها باهاتون خوب باشع
چویا:ممنون من دیگه برم داخل کلاسم
باشه ای کرد و من وارد کلاس شدم
خوشحال شدم از اینکه دازای حس مهم بودن بهم میده
ویو دازای
درگیر پرونده های پروشکاه بودم که زمان از دستم در رفت
تصمیم گرفتم چند دقیقه استراحت کنم
سمت گوشیم رفتم چند تا پیام و زنگ بود از طرف چویا
پارت ۱۸
ویو چویا
وارد مدرسه شدم همون طور نگاه همه به من بود واسه چی بود ؟! میخاستم برم سمت کلاسم که اقای هونگ صدام کرد اقای هونگ مدیر مدرسه بود
اقای هونگ: چویا بیا داخل دفترم
چویا:چشم
وارد دفتر شدم که لب باز کرد و گفت
اقای هونگ: چویا میدونم رفتار بچها باهات خوب نیست ولی از این به بعد همه بهت قراره باهات خوب شن اگه نشن تو از این مدرسه انتقالی میگیری
یعنی چی
چویا:میشه واضح تر بگید
اقای هونگ: اقای اوسامو تاکید کردن که رفتار بچها باهاتون خوب باشع
چویا:ممنون من دیگه برم داخل کلاسم
باشه ای کرد و من وارد کلاس شدم
خوشحال شدم از اینکه دازای حس مهم بودن بهم میده
ویو دازای
درگیر پرونده های پروشکاه بودم که زمان از دستم در رفت
تصمیم گرفتم چند دقیقه استراحت کنم
سمت گوشیم رفتم چند تا پیام و زنگ بود از طرف چویا
- ۲.۷k
- ۱۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط