زندگی پیچ و خَمش بر دوش ما سنگین شده
زندگی پیچ و خَمش بر دوش ما سنگین شده
رنگ هر پیمانه ای با خون ما تزئین شده
رویِ شعرم می نشیند لکه ی ابرِ سیاه
بویِ هق هق در میانِ سینه ام نفرین شده
شد پشیمانی برایم ، زخم های روزگار
ای بسوزد زندگی ، کاین دل چنین چرکین شده
سوختم با درد و نفرت در میانِ آتشم
این دلِ رنجیده از جور و جفا غمگین شده
دشمنی ها می کند با من نگارم، وایِ من .
یارِ نیکو طینتم بی مذهب و بی دین شده
شوقِ فردایی نباشد در شبِ تاریک ما
شرم دارم شرم دارم خاک ما ننگین شده
رنگ هر پیمانه ای با خون ما تزئین شده
رویِ شعرم می نشیند لکه ی ابرِ سیاه
بویِ هق هق در میانِ سینه ام نفرین شده
شد پشیمانی برایم ، زخم های روزگار
ای بسوزد زندگی ، کاین دل چنین چرکین شده
سوختم با درد و نفرت در میانِ آتشم
این دلِ رنجیده از جور و جفا غمگین شده
دشمنی ها می کند با من نگارم، وایِ من .
یارِ نیکو طینتم بی مذهب و بی دین شده
شوقِ فردایی نباشد در شبِ تاریک ما
شرم دارم شرم دارم خاک ما ننگین شده
۴.۲k
۰۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.