تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام

دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو،

دردش متفاوت باشد ویرانم می کند؛

من از دست رفته ام ، شکسته ام،
می فهمی ؟

به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛

اما اشک نمی ریزم...

پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند...
دیدگاه ها (۱)

تظاهر میکنیم که بیخیال هم شدیم ...!اما هم من میدانم هم تو .....

خوش بودن که به این سادگی ها نیستکلی ماجرا داردباید تو باشی و...

بی تو زده دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان میگذری غافل...

اشک ها کلماتی هستندکه به زبان آوردن آن هابسیار سخت است...گری...

تمام تنم میلرزد…از زخمهایی که خورده ام..!!من از دست رفته ام…...

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط