رمان " برای عشق انجامش دادم "
رمان " برای عشق انجامش دادم "
تاریکه ... سوز سردی بدنم رو به اسارت میگیره میتونم بوی نم رو حس کنم مچ دستام از درد گز گز میکنه
دستام بسته است !
کم کم چشمام به تاریکی عادت میکنه
بنچره ای مربعی شکل که کمی از نور ماه رو به داخل اتاق هدایت میکنه
میخوام بلند شم
سرم گیج میره ! دوباره با زمین سرد برخورد میکنم ...
صدام تو اتاق پخش میشه و دوباره به خودم برمیگرده
+ لعنت بهش !
حجم نوری که یهو وارد اتاق میشه و صدای جیر جیر دری که دیر یا زود معلومه قراره به چند قسمت تقسیم شه کل اتاق رو پر میکنه
# سلام خانم کوچولو !
+ کوچولو خودتی و هفت جد و ابادت !
# پس بدت میاد بهت بگن کوچولو ها ؟
اخی کوچولو !
+ اصلا به جهنم !
تو کی ؟ من چرا اینجام !؟
# اروم تر خانم کوچولو !
زود پیر میشی دیگه به درد نمیخوری ها !
*صدای خنده های رومخش !!!
بزنم خفش کنم !
قیافش اشناس ولی این...
+ نه نه امکان نداره !
تو نمیتونی اون باشی !
تاریکه ... سوز سردی بدنم رو به اسارت میگیره میتونم بوی نم رو حس کنم مچ دستام از درد گز گز میکنه
دستام بسته است !
کم کم چشمام به تاریکی عادت میکنه
بنچره ای مربعی شکل که کمی از نور ماه رو به داخل اتاق هدایت میکنه
میخوام بلند شم
سرم گیج میره ! دوباره با زمین سرد برخورد میکنم ...
صدام تو اتاق پخش میشه و دوباره به خودم برمیگرده
+ لعنت بهش !
حجم نوری که یهو وارد اتاق میشه و صدای جیر جیر دری که دیر یا زود معلومه قراره به چند قسمت تقسیم شه کل اتاق رو پر میکنه
# سلام خانم کوچولو !
+ کوچولو خودتی و هفت جد و ابادت !
# پس بدت میاد بهت بگن کوچولو ها ؟
اخی کوچولو !
+ اصلا به جهنم !
تو کی ؟ من چرا اینجام !؟
# اروم تر خانم کوچولو !
زود پیر میشی دیگه به درد نمیخوری ها !
*صدای خنده های رومخش !!!
بزنم خفش کنم !
قیافش اشناس ولی این...
+ نه نه امکان نداره !
تو نمیتونی اون باشی !
۸۱۰
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.