فیک زندانی پارت 30

پارت ۳۰ فیک زندانی:



سلام به همه ی عزیزانی که این فیک رو میخونن.اول از همه بگم که واقعا ببخشید که نتونستم این پارتو زودتر بزارم چون ویسکونتی خراب شده بود و پست نمیشد برای همین بردم بیرون تا برام درست کنن. بازم ببخشید😉💋




خب بریم سراغ فیک مون:


آنچه گذشت:ا.ت رفت سمت سلولی که جیمین توش زندانی بود و کمی کرمش گرفت و حرص جیمین درآورد.(چیکار داری با بچم؟! 😂)
بعدش بهش گفت که تا یه هفته ی دیگه ازش شکایت میکنه.

جیمین:فقط بهتره زودتر این کارو بکنی. چون ممکنه زودتر بیام بیرون و مجبورت کنم باهام ازدواج کنی. 😏(پوزخند)

ا.ت:هه فعلا که اون تو میمونی چون با جرمی که مرتکب شدی احتمالا حالا حالا ها توی این زندان میمونی. (😏😌)

جیمین:یعنی تو میگی من نمیتونم جوره دیگه بیام بیرون یا فرار کنم؟

ا.ت:نه.(قاطع)

جیمین:میخوای بهت نشون بدم که میتونم؟!؟

ا.ت:باشه پس اینکارو بکن.


یهو جیمین از توی بالشش کارت عبور از در سلول رو در آورد و از پشت میله کارتو آورد اینور و اسکن کرد و در سلول باز شد.

ترس همه ی وجود ا.ت رو فرا گرفته بود و با لکنت گفت:

ا.ت:ت....... تو....... چطوری؟......

جیمین:هه میبینم که بازم گیر من افتادی؟ (پوزخند)

ا.ت:.......

جیمین:پس بهتر نیست تسلیم بشی و با من بیای؟

ا.ت:ن........... نه
ا.......... اون کارتو بدش به من.

جیمین:اونوقت چرت باید بهت گوش کنم؟

ا.ت:مگه منو دوست نداری؟

جیمین:.........

ا.ت:پس همون بهتر که باهات ازدواج نمیکنم. 😌

جیمین:دوست دارم ولی اجازه نمیدم از عشقم سوء استفاده کنی.

ا.ت:باشه پس چطوره یه معامله کنیم؟

جیمین:اممم......... چه معامله ای؟

ا.ت: ............



ادامه در پارت بعدی:

شرطا برای پارت31:

4۲تا لایک ❤
68 تا کامنت📨📱
دیدگاه ها (۱۲۲)

توجه توجه

خبر

🖤فیک زندانی پارت 29🖤

بچه ها امروز نمیتونم فیک بزارم

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط