🖤فیک زندانی پارت 29🖤
پارت ۲۹ فیک زندانی👇
خلاصه پلیسا جیمین رو دستگیر کردن اما این دفعه جیمین نقشه ی خیلی بهتری توی ذهنش داره و اون اینه که:
جیمین:خب از اونجایی که قبلا هم توی ابن سلول بودم و کارت عبورشو دارم هر سری یکی از نگهبان هارو میکشم تا جایی که بازم ا.ت مجبور بشه بیاد نگهبانی سلول من.
هه ا.ت این سری یجوری توی زندان به فاکت که تا ۲ ماه نتونی راه بری، تلافی میکنم که منو لو میدی. ها؟ 😏
ا.ت غافل از نقشه های شوم جیمین از خونه به سمت محل کارش به راه میوفته و میره که به بقیه یه سری بزنه
ا.ت ویو:
ا.ت:اوف خدارو شکر که پلیسا به زودی رسیدن شانس آوردم وگرنه بازم باید درد خیلی بدیو تحمل میکردم. خب دیگه باید برم از جیمین به جرم تجاوز و آدم ربایی شکایت کنم......... آره، همین کارو میکنم... ...
آقای پارک بچرخ تا بچرخیم............ اینجوری دیگه هم قیافه ی نحصشو نمیبینم هم انتقامم رو ازش میگیرم.
من بازم نمیشه چجوری عاشق همچین کسی شدم؟ چجوری اجازه دادم با هام رابطه داشته باشه؟ چجوری......... .و.... .
اوف ولش کن نباید اعصابمو الکی با اینجور چیزا خورد کنم، نباید اجازه بدم بازم این اتفاق بیوفته.
اوکی برم یه سر به جیمین بزنم و حرصشو در بیارم.
ا.ت به سمت اتاق آقای چوی رفت و شماره ی سلول جیمین رو از رییسی پرسید.
ا.ت :خب بریم یکم کرم بریزیم.
....
....
....
....
....
....
....
ا.ت:به به آقای پارک ..... خوش میگذره توی زندان؟
جیمین:آره خیلی. فقط ای کاش تو هم بودی که زندان مو نورانی میکردی.
ا.ت:واقعا که خیلی رو داری.
جیمین:میدونی خیلی تعجب میکنم وقتی میبینم با اون کاری که باهات کردم هنوزم کاملا پررو و بلبل زبونی(پوزخند)
ا.ت:تو اینجوری فکر کن........... آهان راستی تا یادم نرفته بهت بگم که تا یه هفته ی دیگه قراره ازت شکایت کنم.
جیمین:خوبه ولی به نظرم زودتر این کارو انجام بده چون ممکنه از اینجا بیام بیرون و یه بلایی سرت بیارم.
ا.ت:هه فعلا که ............ .
ادامه در پارت بعدییییی:
شرطا برای پارت 30:
40 تا لایک♥
67 تا کامنت📨📱
خلاصه پلیسا جیمین رو دستگیر کردن اما این دفعه جیمین نقشه ی خیلی بهتری توی ذهنش داره و اون اینه که:
جیمین:خب از اونجایی که قبلا هم توی ابن سلول بودم و کارت عبورشو دارم هر سری یکی از نگهبان هارو میکشم تا جایی که بازم ا.ت مجبور بشه بیاد نگهبانی سلول من.
هه ا.ت این سری یجوری توی زندان به فاکت که تا ۲ ماه نتونی راه بری، تلافی میکنم که منو لو میدی. ها؟ 😏
ا.ت غافل از نقشه های شوم جیمین از خونه به سمت محل کارش به راه میوفته و میره که به بقیه یه سری بزنه
ا.ت ویو:
ا.ت:اوف خدارو شکر که پلیسا به زودی رسیدن شانس آوردم وگرنه بازم باید درد خیلی بدیو تحمل میکردم. خب دیگه باید برم از جیمین به جرم تجاوز و آدم ربایی شکایت کنم......... آره، همین کارو میکنم... ...
آقای پارک بچرخ تا بچرخیم............ اینجوری دیگه هم قیافه ی نحصشو نمیبینم هم انتقامم رو ازش میگیرم.
من بازم نمیشه چجوری عاشق همچین کسی شدم؟ چجوری اجازه دادم با هام رابطه داشته باشه؟ چجوری......... .و.... .
اوف ولش کن نباید اعصابمو الکی با اینجور چیزا خورد کنم، نباید اجازه بدم بازم این اتفاق بیوفته.
اوکی برم یه سر به جیمین بزنم و حرصشو در بیارم.
ا.ت به سمت اتاق آقای چوی رفت و شماره ی سلول جیمین رو از رییسی پرسید.
ا.ت :خب بریم یکم کرم بریزیم.
....
....
....
....
....
....
....
ا.ت:به به آقای پارک ..... خوش میگذره توی زندان؟
جیمین:آره خیلی. فقط ای کاش تو هم بودی که زندان مو نورانی میکردی.
ا.ت:واقعا که خیلی رو داری.
جیمین:میدونی خیلی تعجب میکنم وقتی میبینم با اون کاری که باهات کردم هنوزم کاملا پررو و بلبل زبونی(پوزخند)
ا.ت:تو اینجوری فکر کن........... آهان راستی تا یادم نرفته بهت بگم که تا یه هفته ی دیگه قراره ازت شکایت کنم.
جیمین:خوبه ولی به نظرم زودتر این کارو انجام بده چون ممکنه از اینجا بیام بیرون و یه بلایی سرت بیارم.
ا.ت:هه فعلا که ............ .
ادامه در پارت بعدییییی:
شرطا برای پارت 30:
40 تا لایک♥
67 تا کامنت📨📱
۱۹.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.