مرز جنون
مرز جنون
ز شوکران فراقت به سینه غم دارم
میان محفل عشاق باده کم دارم
لبم به بوسه ی نوشین تو عطش دارد
هزار راز نگفته ست،در دلش دارد
بروی مرز جنونم تو باش مرهم دل
بمان تو با من خسته،بکاه از غم دل
درون کلبه ی ویرانه عطر تو پیچید
دلم ز دوری تو کنج سینه ام لرزید
به قلب خون شده ام یاد تو فقط مانده
خیال و خاطره سوی تباهی ام رانده
#شعر
ز شوکران فراقت به سینه غم دارم
میان محفل عشاق باده کم دارم
لبم به بوسه ی نوشین تو عطش دارد
هزار راز نگفته ست،در دلش دارد
بروی مرز جنونم تو باش مرهم دل
بمان تو با من خسته،بکاه از غم دل
درون کلبه ی ویرانه عطر تو پیچید
دلم ز دوری تو کنج سینه ام لرزید
به قلب خون شده ام یاد تو فقط مانده
خیال و خاطره سوی تباهی ام رانده
#شعر
۳.۱k
۱۶ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.