با منِ تنها غریبی، آشِنای دیگران
با منِ تنها غریبی، آشِنای دیگران
کاش من هم لحظهای بودم به جایِ دیگران
دستهایت دستهایم را رها کردند وُ حال
برگِ پاییزم که میافتم به پای دیگران
ابر خواهم بود؛ تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از رویِ ماهَت چشمهای دیگران
عشق اگر کُفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخمهایِ من نه تنها از محبتهایِ توست
دسترنجِ روزگار است وُ دعای دیگران…
سجاد سامانی
https://telegram.me/setiMusical
کاش من هم لحظهای بودم به جایِ دیگران
دستهایت دستهایم را رها کردند وُ حال
برگِ پاییزم که میافتم به پای دیگران
ابر خواهم بود؛ تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از رویِ ماهَت چشمهای دیگران
عشق اگر کُفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخمهایِ من نه تنها از محبتهایِ توست
دسترنجِ روزگار است وُ دعای دیگران…
سجاد سامانی
https://telegram.me/setiMusical
۳۳۴
۲۵ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.